برکه اي در همين نزديکي ست با نيلوفري در آن در انتظار ديدار ساحل آه چه انتظاري عبث هرگز نشود اين ديدار تا زماني که اشک برگهايش در برکه جاريست نرسد به ساحل
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
پیروان ولایت
و آدرس
asrzohor.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
امیدوارم با استفاده از این محصول و رضایت داشتن از آن ضمن دعای خیر برای همه دست اندرکاران تولید این نرم افزار ، در انتشار رایگان آن بین دوستان و آشنایان خود و در مدارس و دانشگاهها و ... کوشا باشید.

- ۱ زندگینامه
- ۲ آرامگاه حافظ
- ۳ دیوان حافظ
- ۴ حافظ و پیشینیان
- ۵ تأثیر حافظ بر شعر دورههای بعد
- ۶ حافظ در جهان
- ۷ گوته در وصف حافظ
- ۸ شرح حافظ
- ۹ فال حافظ
- ۱۰ افکار حافظ
- ۱۱ عشق حافظ
- ۱۲ علاقه به شیراز
- ۱۳ نگارخانه
- ۱۴ جستارهای وابسته
- ۱۵ منابع
- ۱۶ پانویس
- ۱۷ پیوند به بیرون
یک داستان بسیار بسیار زیبا از سرگذشت یک پسر بچه و درخت سیب.
امام خامنه ای:
![]() |
|
||||||||
![]() |
|||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() |
|
|||||||||||||||||||||
ای کاش (کاملش کن و برام فرست)
در اتوبوس داشتم میرفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب میکند. یادم آمد نماز نخواندم به
بابا یم گفتم: نماز نخواندم، گفت: خوب باید بخوانی، اما حالا که اینجا توی جاده است و بیابان،
گفت:
برویم به راننده بگوییم نگهدار. پدر گفت: راننده كه بخاطر یک دختربچه نگه نمیدارد، گفتم:
التماسش میکنیم. گفت: نگه نمیدارد. گفتم: تو به او بگو.
گفتم كه نگه نمیدارد، بنشین. حالا بعداً قضا میکنی. دختر دید خورشید غروب نکرده است و
گفت بابا خواهش میکنم، پدر عصبانی شد، اما دختر گفت: پدر، امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم.
میگفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد. زیرِ صندلی اتوبوس هم
یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون. دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو...
شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت. قرآن یک آیه دارد میگوید: کسانی که برای خدا حرکت
کنند مهرش را در دلها میگذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی
کند، شیرینکاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمیخواهد بدهد. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا»
مریم/96 یعنی کسی که ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که
ایمان دارد، کارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را
در دلها میگذاریم.
شاگرد شوفر نگاه کرد و دید كه دختربچه وسط اتوبوس نشسته و دارد وضو میگیرد، پرسید:
دختر چه میکنی؟ گفت: آقا من وضو میگیرم، ولی سعی میکنم آب به كف اتوبوس نچکد.
بعدش هم میخواهم روی صندلی، نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر یک كمی نگاهش کرد و
چیزی به او نگفت. به راننده گفت: عباس آقا، ببین این دختر بچه دارد وضو میگیرد ...
راننده هم همینطور که جاده را میدید، در آینه هم دختر را میدید. مدام جاده را میدید، آینه را
میدید، جاده را میدید، آینه را میدید. مهر دختر در دل راننده هم نشست. راننده گفت: دختر
عزیزم، میخواهی نماز بخوانی؟ صبر كن، من میایستم. ماشین را کشید کنار جاده و گفت:
نمازت را بخوان دخترم، آفرین.
چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه میگویی: وایسا، گوش نمیدهد. او
برای یک سیخ کباب میایستد، اما برای نماز جامعه نمیایستد. در هر قشری همه رقم آدمی
هست.
دختر میگفت: وقتی اتوبوس ایستاد، من پیاده شدم و شروع کردم به نماز خواندن. یک مرتبه
اتوبوسیها نگاهش کردند. یكی گفت: من هم نخواندم، دیگری گفت: من هم نخواندم.شخص
دیگری هم گفت: ببینید چه دختر باهمتی است، چه غیرتی، چه همتی، چه ارادهای، چه صلابتی،
آفرین، همین دختر روز قیامت، حجت است. خواهند گفت: این دختر اراده کرد، ماشین
ایستاد. یکی یکی آنهایی هم که نماز نخوانده بودند، ایستادند به نماز. دختر میگفت: یک مرتبه
دیدم پشت سرم یک عده دارند نماز میخوانند. میگفت: شیرینترین نماز من این بود که دیدم،
لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم میتوانم در فضای خودم امام باشم.
نامه یک دختر 11 ساله به انجمن امر به معروف و نهی از منکر.
از کتاب نصاح:هرکس پس از نماز صبح 100 مرتبه بگوید: لا اله الا الله الملک الحق المبین خداوند سه پاداش به وی عطا نماید:مشکلات دنیا و آخرتش را آسان کند،شر شیطان را از او دفع نماید و ایمانش در برابر سیل گناه محافظت کند.
سلام
امروز یه داستانی خوندم که خیلی منو متأثر کرد
واستون گذاشتم تا شما هم خونید و در موردش نظر بدین
مرد در حال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 7 ساله تش تکه سنگی برداشته و بر روی ماشین
خط می اندازه.
مرد با عصانیت دست کودک را گرفت و چندین مرته ضربات محکمی بر دست کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که
دردستش بود بشه.
ه علت شدت ضربه ها دست کودک بدجوری صدمه دید و اونو به بیمارستان بردند.
وقتی کودک پدر خود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید:پدر انگشتان من کی دوباره خوب میشه؟
مرد که بسیار عاجز و ناتوان بود و نمی توانست حرفی بزنه از یمارستان خارج شد،ه سمت ماشین خود بازگشت
و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین.
ناگهان چشمانش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود:
((دوستت دارم پدر!!!)) روز بعد مرد خودکشی کرد.
امام علی (ع): در هنگام خشم،تصمیم نگیرید،تدبیر نکنید،تنبیه مکنید
برخورداري اين نرم افزاري از امکان ياداشت برداري و چاپ متن ، موجب سهولت در بهره برداري محققين و فقه پژوهان گرامي از دروس مزبور خواهد شد.
دریافت فایل برنامه (3.94 مگابایت ) (1731بار دانلود شده ) |
http://www.rasekhoon.net/software/download-5838.aspx |
آیت الله العظمی محمد بهجت فومنی در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده ای دیندار و تقوا پیشه، در شهر مذهبی فومن واقع دراستان گیلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد و از اوان كودكی طعم تلخ یتیمی را چشید.
درباره نام آیت الله بهجت خاطره ای شیرین از یكی از نزدیكان آقا نقل شده است كه ذكر آن در اینجا جالب مینماید، و آن اینكه:
پدر آیت الله بهجت در سن 16-17 سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می افتد و حالش بد می شود به گونه ای كه امید زنده ماندن او از بین می رود وی می گفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم كه گفت:« با ایشان كاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است. »
تا اینكه با آن حالت خوابش می برد و مادرش كه در بالین او نشسته بود گمان می كند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و بالاخره كاملاً شفا می یابد.
چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را كه در حال بیماری به او گفته شده بود كاملاً از یاد می برد.
بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سومین را خدا به او می دهد، اسمش را « محمد حسین» می گذارد، و هنگامی كه خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می كند به یاد آن سخن كه در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، و وی را « محمد تقی » نام می نهد، ولی وی در كودكی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا اینكه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره « محمد تقی » نام می گذارد، و بدینسان نام آیت الله بهجت مشخص می گردد.
كربلایی محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به كسب و كار، به رتق و فتق امور مردم می پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهی ایشان می رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شعر می سرود، مرثیه های جانگدازی كه اكنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.
باری آیت الله بهجت در كودكی تحت تربیت پدری چنین كه دلسوخته اهل بیت علیهم السلام به ویژه سید الشهداء علیه السلام بود، و نیز با شركت در مجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن بار آمد. از همان كودكی از بازیهای كودكانه پرهیز می كرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فوق العاده به كسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.
امروز می خواهیم چند تا فیلتر شکن برای شما معرفی کنیم این فیلتر شکن ها صد در صد کار می کند و تضمینی و کاملا رجستری شده است و شما می توانید بدون هیچگونه شک و تردیدی استفاده کنید البته همیشه در نظر داشته باشید که این روزها فیلترشکن های تقلبی و نوظهور زیادی وجود دارد که بسیار مخرب هستند و سیستم شما رو به هم می ریزند و به هدفی هم که دارید نمی رسید
به عراقیها گفتم: الدخیل الخمینی
اسرای عراقی تا به اسارت درمیآمدند، خیلی سریع این جمله را تكرار میكردند: «الدّخیل الخمینی و الموت لصدام. الدّخیل الخمینی و الموت لصدام.» كه ناخودآگاه ورد زبان ما هم شده بود. وقتی هیکل آن كماندو را دیدم که با غضب نگاهم میکرد، نزدیك بود كه قبض روح شوم. با خود گفتم، بهتر است اعلام اسارت کنم. ناخواسته و تند تند گفتم: «الدخیل الخمینی و الموت لصدام.»

منبع : امتداد
اولین روز موتورسواری من در جبهه!
وقتی بهعنوان رزمنده به جبهه های نبرد رسیدم، دنبال فرصتی بودم كه خودم را بهعنوان پیک فرمانده گردان یا فرمانده لشکر جا بزنم؛ چون پیک های مزبور، جملگی موتورسوار بودند، آن هم موتور پرشی مامان و قرمز رنگ. اما هر کاری می کردم، نمی شد که نمی شد. تصمیم گرفتم وقتی شهید شدم و وارد بهشت شدم...


منبع : برگرفته از مجموعه کتب ترکش ولگرد
حالا یک از قسمت طنز رو براتون میزارم
اینه که آدم چشم بصیرت داشته باشه زاویه مهماتو بزنه!"
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها رو در آورده بود. با سلاح دوربیندار مخصوصش چند ده متری خط عراقیها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقیها ... چه می کرد.
بار اول بلند شد و فریاد زد: «ماجد کیه؟» یکی از عراقیها که اسمش ماجد بود سرش را از خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!!
چند بار این کار را کرد تا اینکه به رگ غیرت یکی از عراقیها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد: « حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سر خورد پایین. یک هو یک صدایی از قناسه چی ایرانی بلند شد: « کی با حسین کار داشت؟ » جاسم با خوشحالی، هول و ولاکنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من !!»
ترق!!
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اکثر عملیات ها به خاطر مسائل مختلفی از در اسفندماه انجام می شد.منطقه جنوب هم گاهی شب های بسیار سردی داشت.یه روز فرمانده گردانمون به بهانه دادن پتو همه بچه ها را جمع کرد.و با صدای بلند گفت :کی خسته است؟گفتیم دشمن.
صدا زد :کی ناراضیه؟بلند گفتیم دشمن
دوباره با صدای بلند صدا زد: کی سردشه؟ما هم با صدای بلند گفتیم دشمن

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ترب می خواهی
تعداد مجروحین بالا رفته بود.فرمانده از میان گرد و غبار انفجار ها دوید طرفم و گفت : " سریع بی سیم بزن عقب . بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد! " شستی گوشی رابی سیم را فشار دادم. به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواسته مان سر در نیاورندپشت بی سیم باید با کد حرف می زدیم. گفتم :" حیدر حیدر رشید " چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید . بعد صدای کسی آمد :
- رشید بگوشم.
- رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
-هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟
-شما کی هستی ؟ پس رشید کجاست ؟
- رشید چهار چرخش رفته هوا . من در خدمتم.
-اخوی مگه برگه کد نداری؟
- برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟
دبدم عجب گدفتاری شده ام. از یک طرف باید با رمز حرف می زدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم .
- رشید جان از همانها که چرخ دارند!
- چه می گویی ؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی ؟
- بابا از همانها که سفیده.
- هه هه نکنه ترب می خوای.
- بی مزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره.
- د ِ لا مصب زودتر بگو که آمبولانس می خوای!
کارد می زدند خونم در نمی آمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم.
(به نقل از کتاب رفاقت به سبک تانک نوشته داوود امیریان)
تاثیر ورزش بر دستگاه گردش خون:


تحقیقات جدید نشان می دهد فوتبالیستها به این دلیل پنالتی های تیم خود را از دست می دهند که در هنگام زدن شوت، تحت تاثیر استرس زیاد نگاه آنها بر روی دروازه بان قفل شده و مستقیم به سوی آنها شوت می کنند.



پاس : 1 . پاس بغل پا
یکی از مهمترین تکنیکهایی که باعث رشد وتعالی یک تیم و یا بالعکس می باشد تکنیک پاس است که میتواند یکی از موثرترین آموزشها برای مربیان وبازیکنان باشد .
معمولا 75% از مواقعی که توپ دراختیار یار خودی قرار دارد صرف انواع پاس ها به هم تیمی ها ودر سایر موارد صرف دریبل یا باقی تکنیکها میشود .
از اینرو لازم می بینیم شروع مبحث آموزش را از تکنیک پاس آغاز کنیم .
تعریف پاس کامل:
یک پاس آن زمان کامل است که گیرنده پاس بتواند براحتی ازآن استفاده نماید پاس خوب باعث ارتباط مناسب بین بازیکنان شده درنتیجه اعتمادبه نفس تیم رابالا می برد بنا بر این هیچ چیز زودتر از پاس های بی دقت تیم و بازیکن را خراب نمی کند .
یک تیم وقتی توانایی حفظ توپ و ارسال پاس مناسب و حمایت محیط داشته باشد درنتیجه می تواند به موقعیتهایی دست یابد .
ویژگیهای یک پاس خوب :
1- ساده باشد
2- بافریب توام باشد
3- دقیق باشد
4- سرعت لازم را داشته باشد
5- زمان ارسال مناسب باشد.
لازمه پاس ماهرانه 3چیزاست :
1- تکنیک( بازیکنان با تکنیک بالا توانایی ارسال پاسهایی مناسب در راستای تاکتیک تیمی که توام با فریب حریف باشد را دارند)
2-انتخاب( انتخاب سریع در نوع و مسیر پاس باعث به هم ریختن تمرکز تیمی حریف میشود)
3-ارسال مناسب و به موقع (شاید شما بازیکنان کمی پیدا کنید که بتوانند پاسهای باصطلاح طلایی در شرایط خاص بازی بدهند . البته ارسال مناسب و بموقع مختص به عده خاصی نیست و تمامی بازیکنان باید از این توانایی حداقل بهره را دارا باشند که با تمرینات خاص میسر می گردد)
انتخاب پاس به پنج عامل دیگر محتاج است :
1- آگاهی محیطی نگاه قبل از دریافت توپ به محیط وپیداکردن افراد
2- محل استقرارهم بازیان
3- نقاط مختلف زمین(هراندازه به دروازه خودنزدیک می شویم درصد اطمینان پاس باید بیشتروهراندازه به دروازه حریف نزدیک می شویم می توان از پاسها یی با ریسک بیشتر استفاده کرد)
4- به اهداف تاکنیکی تیم ارتباط داشته باشد
5- به قابلیتهای تکنیکی بازیکن توجه گردد
همچنین پاس دارای اشکال مختلف میباشد که بسته به کار برد آن استفاده و آموزش داده می شود
به عنوان مثال پاسهای بیرون پا علاوه بر خصوصیات خاصی که دارد اغلب موارد خالق صحنه های بسیار زیبا نیز می باشد که در مباحث بعدی مفصلا به اشکال پاس می پردازیم.
اما قبل از آموزش نحوه پاس چند مطلب مهم وقابل توجه مربیان :
اگر بازیکنی توانایی ارسال پاس کوتاه را با شرایط پاس خوب که در بالا ذکر شد را ندارد حتما در ارسال پاسهای بلند نیز دچار مشکل خواهد بود .
اگر بازیکنی توانایی ارسال پاس خوب در شرایط بدون حضور حریف را ندارد حتما حضور یک یا دو حریف او را دچار مشکل خواهد کرد .
اگر بازیکنی توانایی پاس بادقت وحفظ خونسردی خود را در شرایط تمرینی وعادی ندارد در شرایط مسابقه دچار مشکل خواهد بود.
قابلیتهای بازیکنان خود را در ارسال انواع پاسها بشناسید و بر روی آنها کار کنید تا در مسابقات بتوانید آنهارا در کنار هم مکمل هم کنید.
تکنیک پاسهای زمینی:
پاس با بغل پا :
× پای تکیه بایددر کنار توپ با فاصله 4 انگشت قرار بگیرد وپای ضربه زننده باتوپ زاویه45الی90درجه بسازداگر سررا ساعت 12وتوپ وپای تکیه را ساعت6حساب کنیم پای ضربه زننده بایدبرای نونهالان ازساعت5حرکت کند برای آماتورها ا ز ساعت4وبرای حرفه ای ها از ساعت3(فراموش نکنید که پای ضربه زننده باید در امتداد توپ حرکت کند واصطلاحا تا ساعت 9 بالا بیاید مزیت این حرکت دقت در پاس ،زیبایی پاس وحرکت پس از پاس میباشد )
× سرباید برروی توپ عمود باشد یعنی اگرسنگی راازبالای چشم رهاکنیم سنگ به روی توپ بیافتد .
× با پایین آ وردن مرکزثقل بدن ضربه را توسط گودی داخل پا به مرکز توپ واردمی کنیم .
×تعقیب توپ پس ا ز ضربه تا رسیدن به هدف ( این کار باعث حرکت وحمایت میشود )
× پنجه پابایدحتماروبه بالاباشدزیرا باعث سفت شدن مفصل پامی شودوعلاوه بر دقت در پاس ا ز آ سیب دیدن مچ پا نیز جلوگیری می کند.
× برای پاس بایدروبروی یارباشیم باسرعت مناسب( سرعتی که مناسب فاصله باهدف باشد) ودقت بالا وهمچنین بموقع پاس بدهیم یعنی زمان پاس نه آنقدر دیر باشد که منطقه بازی شلوغ شود که هم تیمی مان نتواند از آن استفاده کند ونه آنقدر زود که نتواند از آن استفاده کند .
×پای تکیه در تمام اشکال پاس نقش بسیار مهمی را ایفا میکند و برای زننده ضربه حکم مگسک را دارد اگر پای تکیه کج باشد توپ به همان سمتی میرود که پای تکیه رو به آن بوده .
×توجه کنید که یکی از اشکال پاسهای زمینی پاس بغل پا می باشد که در میان پاسها بیشتر شناخته شده است و بعلت دقتی که دارد از آن استفاده بیشتری می شود .
پاس با روی پا وبیرون پا:
همان طور که گفته شد پاس یکی از تکنیکهای کلیدی جهت رشد فردی و تیمی است که در مبحث پاس با بغل پا به بحث در مورد تکنیک و موارد استفاده این نوع پاس و همچنین موارد کوچینگ آن پرداختیم.
اما پاس با روی پا در مواردی شبیه به پاس بغل پا از نظر تکنیکی میباشد ولی با توجه به خصوصیات وپیچیدگی خاص از نظر تکنیکی تفاوتهایی نیز دارد که قابل توجه مربیان نیز میبا شد.
البته ارسال این نوع پاس کمی سختر از پاس با بغل پا میباشد ونیاز به تمرین وممارست بیشتری نیز دارد .
همانطور که گفته شد خصوصیات یک پاس خوب آن است که در یافت کننده توپ بتواند به سادگی از آن درجریان بازی استفاده کند یعنی دارای سرعت و قدرت لازم باشد و در زمان مناسب ارسال شود .
اما از دیگر مزایایی که یک پاس خوب باید داشته باشد این است که باید با فریب توام باشد که این خصوصیت در پاسهای روی پا و بیرون پا بیش از سایر پاسها دیده میشود.
در حالي كه بعضي – به اشتباه – چنين مي پندارند كه انسان مؤمن بايد ضعيف ، لاغر و توسري خور باشد ، پيامبر بزرگ اسلام ( ص ) مي فرمايد :
اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الرَّجُلَ الْقَوِيَّ (1)
خداوند متعال ، انسان قوي و نيرومند را دوست دارد .
اَلْمُؤْمِنُ الْقَوِيُّ خَيْرٌ مِنَ الْمُؤمِنِ الضَّعيفِ ( مُؤْمِنٍ ضَعيفٍ ) (2)
شخص با ايمان قوي و نيرومند از شخص با ايمان ضعيف بهتر و دوست داشتني تر است .
اسب ، اسب دواني و پرورش اسب در اسلام ، مورد توجه فراوان قرار گرفته است . در قرآن و احاديث ، اسب به صور مختلف و از جهات متعدد ، به ويژه از ديدگاه نظامي و رزمي ، مورد تمجيد و تقدير قرار گرفته است . خداوند متعال در قرآن به رزمندگان اسلام دستور مي دهد ، هميشه اسبان جنگي را آماده و مهيّا نگهدارند :
وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّكُمْ (1)
هر چه در توان داريد ، از نيرو و اسب هاي آماده بسيج كنيد ، تا با اين [ تداركات ] ، دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانيد .
همچنين ، اسب قاطر و الاغ را وسيله ي سواري و زينت مناسب معرفي مي كند :
وَ الخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَميرَ لِتَرْكَبُوها وَ زينَهً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ (2)
و اسبان و استران و خران را [ آفريد ] تا بر آن ها سوار شويد و [ براي شما ] تجملي [ باشد ] ، و آن چه را نمي دانيد مي آفريند . (3)
پيامبر ( ص ) حضرت سليمان را از علاقه مندان به اسب معرفي نموده و مي فرمايد : وي از اسبان قوي و چابك جنگي ، سان مي بيند و به آنان آن چنان علاقه مي ورزد كه دستور مي دهد آن ها را باز گردانند و با اين كه تاريكي شب همه جا را فرا گرفته و اسبان به خوبي قابل رؤيت نيستند ، با كشيدن دست به ساق ها و گردن هايشان ، آن ها را آزموده (4) و مورد نوازش قرار مي دهد .
اسلام براي شنا ، اهميت ويژه اي قائل بوده و براي تعليم و تعلّمش ، تأكيد فراواني نموده است .
اسلام ، شنا را به عنوان بهترين سرگرمي براي مردان معرفي مي كند .
رسول خدا ( ص ) فرمود :
خَيْرُ لَهْوِ الْمُؤمِنِ السَّباحَهُ (1)
بهترين سرگرمي براي مرد با ايمان ، شنا است .
اسلام ، شنا را از محدوده ي لهو و لعبي كه باطل بوده حرام است ، خارج مي داند .
و از همه مهم تر اين كه ، آموزش شنا به فرزند ( پسر ) را يكي از وظايف پدر دانسته و واجب مي داند :
رسول خدا ( ص ) فرمود :
حَقُّ الْوَلَدِ عَلي والِدِهِ اَنْ يُعَلِّمَهُ الْكِتابَهَ وَ السَّباحَهَ وَالرِّمايَهَ وََاْن لا يَرْزُقَهُ اِلاّ طَيّباً (2)
حق فرزند ( پسر ) بر عهده ي پدرش ، اين است كه به او آموزش دهد ، نوشتن ، شنا كردن و تيراندازي را ، و روزي او را تنها از راه حلال و پاكيزه تهيه نمايد .
شمشير و شمشيربازي ، در اسلام جايگاه و منزلت خاصي دارد كه بر كسي پوشيده نيست . بدون ترديد اگر شمشيرهاي نيرومند و خداجوي رزمندگاني همچون اميرالمؤمنين علي ( ع ) و حمزه سيدالشهدا ( ع ) نبود ، اسلام به خوبي پا نمي گرفت .
پيامبر گرامي اسلام ( ص ) ، جملات زيبايي در وصف شمشير دارند . ايشان بهشت و همه ي خوبي ها را در سايه ي شمشير مي بينند و مي فرمايند :
اَلجَنَّهُ تَحْتَ ظِلالِ السُّيُوفِ
بهشت زير سايه ي شمشيرها است .
َالْخَيْرُ كُلّهُ فِي السَّيُفِ وَ تَحْتْ ظِلِّ السَّيْفِ (1)
همه ي خوبي ها در شمشير و زير سايه ي شمشير است .
امام باقر ( ع ) نيز در پاسخ حكم كه مي پرسد : « آيا صاحب شمشير [ كه در روايات آمده ] تويي ؟ » مي فرمايد :
يا حَكَم ! ... كُلُّنا صاحِبُ السَّيْفِ وَ وارِثُ السَّيْفِ (2)
اي حكم ! ... همه ي ما صاحب شمشير و وارث شمشيريم .
اما صادق ( ع ) شمشير را يكي از مصاديق « قوّه » در تفسير آيه ي « وَاَعِدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ » مي داند :
عَنْ اَبي عَبْدِالله ( ع ) في قَوْلِ اللهِ تَعالي « وَاَعِدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ » قال :
سَيْفٌ و تُرْشٌ (3)
حضرت اباعبدالله : امام صادق ( ع ) درباره ي تفسير فرموده ي خداوند متعال : « آن چه قوّه و توان داريد ، براي [ مقابله با ] آن ها مهيا سازيد » فرمودند : [ منظور ] شمشير و سپر است . »
پيامبر گرامي اسلام ( ص ) ، ضمن ترغيب و تشويق مسلمانان به مبادرت به تيراندازي ، در اين باره مي فرمايد :
رَمْياً بَني اِسْماعيل ، فَاِنَّ اَباكُمْ كانَ رامياً (1)
اي فرزندان اسماعيل ! تيراندازي كنيد كه پدرتان تيرانداز بود .
اسلام ، آموزش تيراندازي را يكي از وظايف پدر نسبت به پسر مي داند . پيامبر اكرم ( ص ) در اين باره مي فرمايد :
حَقُّ الْوَلَدِ عَلي والِدِه اَنْ يُعَلِّمَهُ الْكِتابَهَ وَ السَّباحَهَ وَ الرِّمايَهَ وَ اَنْ لا يَرْزُقَهُ اِلاّ طَيّباً (2)
حق فرزند ( پسر ) بر عهده ي پدرش اين است كه به او آموزش دهد : نوشتن ، شنا كردن و تيراندازي را ، و روزي او را تنها از راه حلال و پاكيزه تهيه نمايد .
علمو ابنائكم السباحه و الرمي
به پسرانتان ، شنا كردن و تيراندازي را آموزش دهيد .
عَلِّمُوا اَبْنائَكُمُ السَّباحَهَ و الرَّمُيَ (3)
به پسرانتان ، شنا كردن و تيراندازي را آموزش دهيد .
عَلِّمُوا بَينكُمُ الرَّمْيَ فَاِنََّهُ نِكايَهُ الْعَدُوِّ (4)
تيراندازي را به پسرانتان آموزش دهيد ، زيرا موجب سرشكستگي دشمن است .
اسلام ، مهياسازي « قوّت » ، جهت مقابله با دشمن و ترسانيدن وي را لازم و واجب مي شمارد ؛ آن جا كه خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد :
وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مَنْ قُوَّهً (5)
آن چه قوه و توان داريد ، براي ( مقابله با ) آن ها ( دشمنان ) آماده و مهيّا سازيد !
آن گاه ، پيامبر گرامي ( ص ) تيراندازي را به عنوان يكي از مصاديق بارز « قوّه » معرفي نموده و مي فرمايد :
اَلا اِنَّ الْقُوَّهَ الرَّمْيُ ، اِنَّ الْقُوَّهَ الرَّمْيُ (6)
آگاه باشيد ! « قوّه » همان تيراندازي است ، آگاه باشيد ! « قوّه » همان تيراندازي است .
كشتي گرفتن از نظر پيامبر گرامي اسلام ( ص ) ، بدون اشكال ، بلكه مطلوب بوده است . روزي آن حضرت ( ص ) از محلّي عبور مي فرمودند ، كه دو نفر در آن جا به كشتي گرفتن مشغول بودند . ايشان آن ها را از كشتي گرفتن منع نكرده و به واسطه ي اين كارشان ، مورد سرزنش و توبيخ قرار ندادند :
مَرَّ النَبِيٌّ بِرَجُلَيْنِ كانا يَتَصارَعانِ فَلَمْ يُنْكِرْ عَلَيْهِما (1)
پيامبر اكرم ( ص ) از كنار دو مردي كه با يكديگر كشتي مي گرفتند ، عبور نموده و آن ها را سرزنش نكردند .
در حقيقت ، آن حضرت ( ص ) با اين عمل خويش ، كار آن ها را تقرير و تأييد فرمودند .
و جالب اين كه در روايت وارد شده : شبي پيامبر گرامي اسلام ( ص ) ، به خانه ي فاطمه ي زهرا ( ع ) وارد شد . امام حسن و امام حسين ( ع ) نيز ، كه در سنين كودكي بودند ، به همراه ايشان بودند . آن حضرت خطاب به آن دو فرمودند : « بپاخيزيد و با يكديگر كشتي بگيريد » !
آن ها نيز برخاسته و به كشتي گرفتن پرداختند . زهرا ( ع ) براي انجام كارهاي منزل از اتاق خارج شد ؛ وقتي بازگشت ، با كمال تعجب مشاهده كرد كه پيامبر اكرم ( ص ) ، امام حسن ( ع ) را تشويق نموده و مي فرمايد : « حسن ! حسين را محكم بگير و به زمين بزن » ! با تعجب عرض كرد : « پدر جان ! اين بسيار عجيب است كه شما پسر بزرگ تر را تشويق مي كنيد تا پسر كوچك تر را شكست دهد ! »
پيامبر ( ص ) در پاسخ فرمودند : « دختر جان ! آيا تو راضي نمي شوي من بگويم : حسن ! حسين را به زمين بزن ، در حالي كه حبيب من « جبرئيل » مي گويد : اي حسين ! حسن را محكم گرفته و به زمين بزن ؟! » (2)
مردمان گتوند [ویرایش]
مردم گتوند متعلق به قوم بختیاری می باشند. طوایف بختیاری ساکن در گتوند به شرح زیر می باشند:
خواجه باجول ،بهداروند، حسنکی، جلکانی، کاله، لک و مقامی .طوایف بخش عقیلی عبارت اند از :
تیره های مختلف بختیاری، مهاجرین لرستانی و اصفهانی و اعراب، این طوایف عموما عبارتند از : بهداروند، بلیوند، گله،تردی، بامدی، بابادی، موری، منجزی، زلکی، کایدانی، اورک، دیناشی، مش مرداسی، آل جمالی، گشتل، اسیوند، سومالی، زنگنه، قره باغی، شیاسی، عرب طریفی، عرب کمری، مهاجرین لرستانی، جعفری، حسنی و غیره. خود شهرستان گتوند دارای سه محله مشهور می باشد : ۱- محله بالا ۲- سرکه ۳- سه محل؛ که رابطه خوب و صمیمی بینشان برقرار می باشد
رودخانهها [ویرایش]
دو رودخانه در این منطقه جریان دارد یکی رودخانه بزرگ کارون که از کوههای بختیاری سرچشمه گرفته و در ابتدای ورود به جلگه خوزستان به شمال گتوند می رسد که توسط سد عظیمی مهار شده و زمین های بخش مرکزی و بخش عقیلی را آبیاری نموده و کانال عظیم منشعب از آن جهت تامین آب مصرفی شرکت کشت و صنعت کارون و صنایع جانبی آن نیز به سمت دیمچه روان است.
رودخانه شور یکی دیگر از رودهایی است که در جنوب گتوند از کارون جدا می شود و بعد از طی مسافتی در خاک عقیلی و گذشتن از جنوب روستای دشت بزرگ از سمت جنوب شرقی وارد دهستان جهانگیری از توابع شهرستان مسجدسلیمان می شود. از این رودخانه با مهارت خاصی نمک تولید می کنند در منابع قدیم این رود به شور زن مرده یا زنگ مرده مشهور است.
آثار و بناهای تاریخی [ویرایش]
[[پرونده:* پل پرزین ]]
مکان های مذهبی [ویرایش]
امامزاده محمد بن زید -بقعه ی شا سلیمان - دو پیرون - سوز پوش دو پیرون - بقعه ی امیر المؤمنین دو پیرون - شامراد یا شابوالحسن - بقعه ی علی ولی - بقعه ی قنبر علی - بقعه ی پیر احمد گتوند - بقعه ی علی گتوند - بقعه ی شاه خراسان بقعه ی امام ضامن - بقعه ی شازده قاسم - بقعه ی حضرت عباس - بقعه ی علی مال حیدر - بقعه ی علی سماله - بقعه ی سید سعید - بقعه ی بشران - بقعه ی سید حسن - بقعه ی مرتضی علی - بقعه ی سلطان ابراهیم
نام [ویرایش]
گت به معنای بزرگ است. گتوند به معنی "از تبار بزرگ" یا "وابسته به بزرگ" است.[نیازمند منبع] است
مقبره امام زاده محمد بن زید،در زبان محلی معروف به موم زرد، در ۱۵ كیلومتری شمال شرق گتوند(استان خوزستان) در دامنه رشته كوههای بختیاری. در كنار این امام زاده چشمه آب گوارایی است كه برای آشامدن زوار مورد استفاده قرار می گیرد. هر ساله هزاران نفر از سراسر كشور جهت زیارت و سیاحت به این منطقه سفر می كنند.

سجادههای هستی را شعلهور کنى
بیشک، ستون هفت فلک میشود اگر
دستی از آستین نیایش به در کنى
داوود، طفل مکتب آوای سبز توست
تا در گلوی مرثیهخوانش اثر کنى
برخیز ای پرستش توحید، عبد تو!
باید جهان بیخبری را خبر کنى
آنقدر خطبه خطبه، دعا در دعا شوى
آنقدر خون بباری و قرآن به سر کنى؛
تا خشتخشت ظلم و ستم را هر آینه
در کاخهای معرکه زیر و زبر کنى
سجاده را که پیرهن عصمتت شده
پرچم برای قصه این خیر و شر کنى
یعنی به رغم نعره مستانه ستم
گوش زمانه را ز مناجات کر کنى
... باید که روزگار بترسد ز کفر خویش
او را از آه نیمه شبت بر حذر کنى
ای وای بر زمانه «لبیک ناشناس»
سجاد اگر تو باشی و نفرین اگر کنى
جانباز گرانقدر
جناب آقای ………..
با سلام
یاد دلاور مردیهای شما هیچ گاه از ذهن مردم قدر شنا س ایران اسلامی محو نخواهد شد ،چه آنروز که گفتید : اگر هزار بار قطعه ، قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم و متجاوز بر نمیداریم .
آری شما با اعتقاد قلبی به این جمله حماسه و افتخاری آفرید که زبان در بیان آن قاصر است . درگرامیداشت هفته دفاع مقدس همچون گذشته یاد و خاطره ایثار گری های شما عزیزان را گرامی میداریم و به مقام جانبازی شما ادای احترام می کنیم ، خداوند شما را با حضرت ابوالفضل العباس ( ع) بزرگ مظهر ایثار و جانبازی محشور نماید.
دلم پیوسته، مستِ توست عباس!
نگاهم پایْبستِ توست عباس!
اگرچه، مَشکِ آب، از دستت افتاد
دو چشم من به دستِ توست عباس!
بگذار باز هم از تو بگویم:
پروانه عشق، بال و پَر میافکنْد
با زمزمهاش به دل، شرر میافکنْد
هنگام که بر خاکِ عطشناک افتاد
آهسته به خیمهها، نظر میافکنْد
نَه! بگذار تو را از اول بگویم. قول میدهم مانند بنیهاشم، دستافشان و پایکوبان به سراغت بیایم. اما باید دستم را بگیری. سالهاست دستهایم میلرزد؛ هرچند، نوشتارهایم به پشیزی نمیارزد! اضطرابهایم در تلفظ نامت، تمام میشوند.
برگهای دفترم عطر عود و گلاب میدهند... .
از کوچه تا خانه
«گلاب بیاورید، اسپند و عود...».
تا میروم دنبالِ گلاب، زنی دیگر فریاد برمیآوَرَد:
«امیرالمؤمنین علیهالسلام در مسجد است، یک نفر برود...».
از خانه بیرون میروم. میدوم... لبخند علی علیهالسلام ، دلم را آرامش میبخشد. مولا و لبخندی چنین فرحزا؟ آن هم بعد از رفتنِ زهرا؟! دوست دارم این همه اشتیاق را زودتر از همه به «امّالبنین» بگویم؛ به همه بنیهاشم و... اما هرچه میدوم، به گَردِ مولا هم نمیرسم! «یا اللّه» که میگوید، صدای صلواتِ زنها و... صحنِ کوچک خانه، پُر میشود از هیاهو و غوغا. چشمهای علی، عشق و اشتیاق را در قابِ نگاه امّ البنین مینشاند. و دستهایش ماه بنیهاشم را به آغوش میکشاند؛ تو را میگویم!
خداوند را فراوان میستاید. سپس در هلهله شادیِ پنهان و آشکارِ فرشتگان، آوای اذان و اقامه را، فقط برای تو میسراید. از خانه که بیرون میزنم، اهلِ مدینه هجوم میآورند برای دیدنِ ماه؛ همچون خیل فرشتگانِ آسمان، مثل خورشیدِ مهربان.
مرا به خانهات بِبَر
دستم را بگیر... همیشه در آغازِ از تو گفتن، به پایان میرسم. یا «باب الحوایج!» بگذار تو را آواز بخوانم:
«اَلسَّلامُ عَلَی العَبّاسِ بْنِ اَمیرالمُؤمِنین المَواسیِ اَخاهُ بِنَفْسِه...».
دستم را بگیر، و دانشم بیاموز؛ ای عین عدالت، تقوا، حکمت و معرفت!
دستم را بگیر، تا تو را آواز بخوانم:
«وَ اِنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَاللّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ مَنْزِلَهً یَغْبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یَوْمَ القِیامَهِ».
و با تمامِ شهیدان، در حسرتِ رسیدن به مقامت بمانم. دستم را بگیر، تا تنها و تنها، ذرهای از مضامینِ آسمانی واپسین نگاهت را بسرایم؛ آنگاه که فریادِ «العطشِ» کودکان از خیمهها، چشمهایت را به آسمان، پیوند زد و حرفِ دلت بر زبان آمد:
ـ «خدای من! میروم؛ باز هم میروم، تا مَشکی آب بیاورم».


سلام بر تو که گلویت، بوسهگاه پیامبر بود. ای خلاصه فاطمه و علی! بر ما بتاب که در تیرگی خاک، بیآفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که میتواند در تعریف تو، قد راست کند. امروز، خانه محقر علی، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سالها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه میخورد، در قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد.
بیا ای همبازی جبرئیل و پیمبر، که عشق تو، هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان میکند.
سلام کردم و به من تبسمت جواب داد فتاد سایهات سرم، دوباره آفتاب داد
چهار سوی خانهام سلام میفرستمت سلام دادم و به من دعای مستجاب داد
دریایی به نام حسین
میگویند: «پایان شب سیه سپید است» و ازاینرو، خورشید تو دوبار، متولد شد؛ یکی در خانه فاطمه و دیگربار بر نیزههای شبزدگان.
روزی که عطر تو در ایوان ملائک پیچید، ملائک، تبریکگویِ پروردگارِ تو بودند، تا ذرات جهان، به سجود درآمدند و تو را ذکر گفتند؛ «یاحسین».
خداوند، تو را آفرید تا از رعدِ گریههای شبانه علی، بارانِ رحمت خود را بر زمین ببارد و به ازای هر قطره اشک علی، دریایی به نام حسین را هدیه کند.
در دوستیِ حسین علیهالسلام
هیچ سجادهای باز نشد که نام تو را رمز عبور خود نکرد، یا حسین!
خاکِ تو، آبروی سجده من است و آب، با تولد تو، در فرهنگ لغات دلم، همخانواده حسین شد.
آنکه تو را زیارت کند، هزار هزار درجه نزد خداوند به او عطا کنند؛ چراکه باران مهرِ تو، پوسته سخت دانه دل را میشکافد.
یا حسین! از قرنهای آن سوی تقویم، وقتی نوازشِ نور تو در رگهایمان جاری میشود، چه تماشا دارد لذت گم شدن و غرق شدن در اسمت!
شفیع قیامت
حسین، تنها واژهای است که وقتی زاده شد، برخاست؛ مثل عطر، وقتی که سرِ مظروف آن را جدا میکنند و سرریز میشود.
تکرار تو بر نوارهای سبز دیوارهای مسجد، یادمان داد که تو بیش از یک نفر بودی. تو را باید آنقدر نوشت، تا محراب و جانماز و نقش اسلیمی طاقنماهای زمین، به ناتمامِی تو اقرار کنند؛ یا حسین!
«در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفتوگوی تو خیزم به جستوجوی تو باشم»
پیام کوتاه
ـ یا حسین! تولدِ تو تبدیل نور به انسان است و تو انسان را با شهادت خود به نور مبدّل کردی.
ـ امام حسین علیهالسلام فرمودهاند: «کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید آنچه را امید دارد زودتر از دست میدهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر میرسد».
بهترین اعمال نزد خداوند حفظ زبان است.
بیشترین گناهان فرزندان آدم زبان اوست.
هرکه مردم از زبان او بترسند از اهل جهنم است.
هرکس زبان خویش را حفظ کند به همه قرآن و سخنان من عمل کرده است.
2- عیبجویی از دیگران
3- مسخره کردن
4- تهمت زدن
5- فاش کردن اسرار مردم
6- رنجاندن مومن
7- سرزنش بیجا
8- دروغ گفتن
9- وعده دروغ
10- قسم دروغ
11- شهادت ناحق
12- تحریف مسائل دینی
13- حکم ناحق
14- لعنت کردن مردم
15- طعنه زدن
16- دل شکستن
17- امر به منکر
18- نهی از معروف
19- بدخلقی
20- تصدیق کفر و شرک
21- غیبت کردن کردن
22- شایعه پراکنی
23- به نام بد صدا زدن
24- تملق و چاپلوسی
25- با مکرو حیله سخن گفتن
26- مزاح زیاد
27- زخم زبان زدن
28- آبرو ریزی
29- کبر در گفتار
30- ادای صدای کسی را درآوردن
31- بدعت در دین
32- اظهار بخل و حسد
33- بد زبانی در معاشرت
34- خشونت در گفتار
35- فحش و ناسزا گفتن
36- سخن چینی کردن
37- ناامید کردن
38- شوخی با نامحرم
39- ریا در گفتار
40- فریاد زدن بیجا
.jpg)
نكته قابل توجه اين بود كه او حتی در لباس پوشيدن هم قصد قربت داشت، تنها يك بار كه برای خوشايند ديگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شيخ خود اين داستان را چنين تعريف میكند: « نفس اعجوبه است، شبی ديدم حجاب ( منظور حجاب نفس و تاریکی باطنی است ) دارم و طبق معمول نمیتوانم حضور پيدا كنم، ریشه یابی کردم با تقاضای عاجزانه متوجه شدم كه عصر روز گذشته كه يكی از اشراف تهران به ديدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من برای خوشايند او هنگام نماز عبای خود را به دوش انداختم …»!

يكی خواند:
خوشتر از ايام عشق ايام نيست
صبح روز عاشقان را شام نيست
اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
دكتر حميد فرزام – يكی از شاگردان جناب شيخ – در توصيف تعبد ايشان میگويد: شيخ، شريعت و طريقت و حقيقت را با هم داشت، نه اين كه مانند درويشها پشت پا به شريعت زند. اولين حرف ايشان به بنده اين بود كه: « برو حساب خمست را بكن » مرا فرستاد نزد مرحوم آيت الله آقا شيخ احمد آشتيانی – رحمه الله عليه – در « گذرقلی » و گفت: « بايد بروی خدمت ايشان » و چه مردی بود! آيت حق بود و من از او چه فيوضاتی كسب كردم! و چه چيزها ديدم!… رفتم خدمت ايشان و حساب كلبه محقری كه داشتم كردم.

مسأله 1579: نماز جمعه در زمان غيبت امام معصوم(عليه السلام) واجب تخييرى است، يعنى مى توان آن را در روز جمعه به جاى نماز ظهر خواند و احتياط مستحب آن است كه اگر نماز جمعه را خواند نماز ظهر را نيز بعد از آن بخواند.
مسأله 1580: نماز جمعه دو ركعت است، مانند نماز صبح. و بنابر احتياط مستحب حمد و سوره را بلند بخواند. و مستحب مؤكَّد است در ركعت اوّل، سوره « جمعه » و در ركعت دوم، سوره «منافقين» خوانده شود. و در نماز جمعه دو قنوت مستحب است، يكى در ركعت اوّل پيش از ركوع و ديگرى در ركعت دوم بعد از ركوع. و نبايد در ركعت دوم پس از قنوت دوباره به ركوع رود. و اگر رفت نمازش باطل مى شود.
مسأله 1581: اگر در ركعتهاى نماز جمعه شك شود، نماز باطل است.
مسأله 1582: در نماز جمعه علاوه بر شرايط عمومى نماز، چند چيز لازم است، اوّل: با جماعت خوانده شود. دوم: امام و مأموم، حداقل هفت نفر مرد بالغ باشند. و بنابر احتياط واجب مسافرى كه نمازش شكسته است جزو آن هفت نفر نباشد. و اگر امام و مأموم، پنج نفر باشند نماز جمعه صحيح است ولى واجب نيست. سوم: پيش از نماز، امام جمعه دو خطبه بخواند به تفصيلى كه خواهد آمد. چهارم: بين دو محل اقامه نماز جمعه حدّاقل يك فرسخ شرعى فاصله باشد و فرسخ شرعى، تقريباً پنج كيلومتر و نيم مى باشد.
مسأله 1583: اگر مأمومين در اثناى خطبه، يا پيش از شروع در نماز متفرّق شدند و عده آنان از چهار نفر واجد شرايط كمتر شد، نماز جمعه صحيح نيست و بايد نماز ظهر خوانده شود و اگر پس از شروع نماز، نماز را برهم زدند و متفرّق شدند بنابر احتياط، امام جمعه، نماز جمعه را تمام كند و نماز ظهر را نيز بخواند.
مسأله 1584: هريك از دو خطبه، بنابر احتياط واجب، بايد مشتمل بر حمد و ثناى خدا، صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و آل پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، دعوت مردم به تقوى و پرهيزكارى و يك سوره كامل باشد. و بنابر احتياط بايد خطبه دوم مشتمل بر صلوات بر ائمّه اطهار(عليهم السلام) با ذكر نام آنان و استغفار براى مؤمنين نيز باشد.
مسأله 1585: بنابر احتياط واجب، حمد و ثناى خدا و صلوات بر پيامبر و آل پيامبر(عليهم السلام) به زبان عربى گفته شود، ولى دعوت به تقوى، موعظه، تذكرات و بيان مسائل اجتماعى و سياسى به زبان مستمعين اشكالى ندارد.
مسأله 1586: خطبه ها را بنابر احتياط واجب بايد، خود امام جمعه بخواند نه ديگرى و بايد امام، ايستاده خطبه بخواند و واجب است ميان دو خطبه با نشستن مختصرى فاصله شود و بايد خطبه ها بلند خوانده شود كه حدّاقل چهار نفر واجد شرايط بشنوند و شايسته است، طورى خوانده شود كه همه حاضرين بشنوند.
مسأله 1587: بنابر احتياط، بايد امام جمعه در حال خطبه، با وضو باشد.
مسأله 1588: مستحب است امام جمعه در حال خطبه، عمامه بر سر داشته باشد، بر عصا و يا سلاحى تكيه كند، در حال اذان روى منبر بنشيند و پيش از شروع خطبه به مُستمعين سلام كند و جواب سلام امام بر مستمعين واجب كفايى است.
مسأله 1589: بنابر احتياط واجب، حاضرين اگر در شرايطى هستند كه چنانچه گوش دهند خطبه ها را مى شنوند بايد گوش دهند، و صحبتى كه مانع از اين گوش دادن است نكنند و حتى نماز نافله نخوانند. و بنابر احتياط مستحب به طرف خطيب بنشينند و مانند حال نماز باشند، به راست و چپ نگاه نكنند و جابه جا نشوند، ولى پس از تمام شدن خطبه ها، تا اقامه نماز جمعه اين امور مانعى ندارد.
مسأله 1590: اگر مأمومين خطبه ها را گوش ندادند، يا در حال خطبه به راست و چپ نگاه كردند، يا جابه جا شدند و يا صحبت كردند بر خلاف احتياط عمل كرده اند، ولى نماز جمعه آنان صحيح است.
مسأله 1591: امام جمعه بايد بالغ، عاقل، مرد، شيعه دوازده امامى، حلال زاده، عادل و قادر به خواندن خطبه در حال قيام باشد. و بنابر احتياط واجب، بيمارى خوره و پيسى ظاهر نداشته باشد و حدّ شرعى نخورده باشد و همچنين بنابر احتياط واجب از طرف مجتهد واجد شرايط تعيين شده باشد.
مسأله 1592: نماز جمعه بر بچّه ها، ديوانه ها، پيران سالخورده، بيماران، نابينايان، مسافران، زنان، كسانى كه بيش از دو فرسخ از محل نماز جمعه دورند كسانى كه حضور آنان در نماز جمعه مشقّت و سختى دارد و همچنين در وقت باران، واجب نيست، هرچند اين قبيل افراد، اگر حاضر شدند نماز جمعه آنان صحيح است و به جاى نماز ظهر محسوب مى گردد، گرچه بنابر احتياط مستحب نماز ظهر را نيز بجا آورند.
مسأله 1593: وقت نماز جمعه، از اوّل ظهر است تا وقتى كه سايه شاخص به اندازه خود شاخص شود، بنابراين اوّل ظهر شرعى، بايد فوراً، اذان و سپس خطبه هاى جمعه شروع گردد. و خواندن آنها پيش از ظهر، خلاف احتياط است مگر اينكه بعد از داخل شدن وقت، مقدار واجب خطبه را تكرار كند.
مسأله 1594: اگر شك كند وقت نماز جمعه هنوز باقى است يا نه، بنابر احتياط واجب لازم است تحقيق كند و اگر در وسط نماز جمعه وقت آن بگذرد اگر يك ركعت از آن در وقت خوانده شده صحيح است وگرنه بنابر احتياط، نماز جمعه را تمام كند و نماز ظهر را نيز بخواند.
مسأله 1595: اگر نماز جمعه برپا شد، كسى كه خطبه ها را درك نكرده مى تواند در آن شركت نمايد، بلكه اگر كسى به ركوع ركعت دوم برسد كافى است و پس از سلام امام جمعه، ركعت دوم را خودش مى خواند و نماز جمعه او صحيح است.

نماز، تسبیح خداوند است که موجب نزدیکی روحی و معنوی ما با او می گردد. نماز خواندن، تبادل انرژی های منفی و معیوب با انرژی های مثبت و روحانی است که این تبادل در حالت های مختلف نماز خواندن ، متفاوت بوده و به شرح زیر میباشد:
حالت ایستاده : تبادل انرژی با زمین از طریق کف پاها و گرفتن انرژی معنوی از چاکرای سر میباشد.
حالت رکوع : تبادل انرژی بالاتنه با پایین تنه از طریق چاکرای کف دستها و چاکرای روی زانوها میباشد.
حالت سجده : تبادل انرژیهای منفی با زمین از هفت منطقه ی چاکرای پیشانی، چاکرای زانوها، چاکرای کف دستها و چاکرای روی پاها و گرفتن انرژی مثبت زمین از طریق این چاکراها میباشد.
انرژی زمین، احساس شادی، رضایت، امید، لذت و میل ادامه ی حیات را ایجاد می کند. در حالت سجده، چاکرای پیشانی که مرکز استدلال و منطق است، متعادل می گردد. افرادی که سجده های طولانیتری داشته باشند، می توانند این چاکرا را متعادل تر ساخته و به افرادی منطقی تر و حتی روشن ضمیر تبدیل گردند. این چاکرا، مرکز خلاقیت ها، الهام ها، منطق و استدلال است. در اسلام نیز سجده ی طولانی سفارش شده است.
تحقیقات بر روی یکی از ورزش های « یوگا » که بسیار شبیه به انجام سجده است، نشان داده که سجده ی مداوم و مکرر به خصوص طولانی میتواند:
- موجب بالا رفتن سطح منطق و استدلال گردد.( به علت فعال شدن چاکرای چشم سوم )
- سبب فعال شدن چاکرای آجنا ( وسط پیشانی ) و سبب روشن بینی و اشراق گردد.
- موجب افزایش سطح آگاهی و کنترل انرژی های روانی ( بدلیل فعال کردن چاکرای چشم سوم و آجنا ) گردد.
- سبب کشیدگی ماهیچه های پشت و آسودگی ماهیچه های کمر و اتصال بین مهره ها گردد.
- سبب رها شدن دیسک های ستون فقرات و یه حالت طبیعی در آمدن مهره ها گردد.
- سبب آرامش اعصاب سمپاتیک، تنظیم غده ی آدرنال و یه موجب آنها ، تسکین دهنده و کاهش دهنده ی خشم و عصبانیت باشد.
به علت فشار معده و فعال کردن چاکرای خورشیدی، دافع یبوست باشد.
- معالج بیماری « سیاتیک » باشد.
- موجب تبادل بیشتر انرژی های منفی بدن با انرژی های مثیت زمین از طریق چاکراهای کف دستها، روی پاها، روی زانوها و روی پیشانی گردد.
حالت نشسته : در این حالت نیز تبادل انرژی با زمین از طریق چاکرای پاها و زانوها و چاکرای خاجی یا ریشه ( در انتهای دنبالچه ) صورت گرفته و انرژی روحانی از چاکرای تاجی یا سر گرفته می شود. در این حالت، دستها روی پاها است تا انرژی بالا تنه و پایین تنه با هم تبادل شده و گردش انرژی متعادل گردد.
حالت قنوت : در این حالت، تبادل انرژی از طریق کف دستها اتفاق می افتد. در حین نماز خواندن، یا گفتن ذکرها، انرژی خود درمان گر « آلفا » آزاد گشته و سپس در وضعیت های مختلف نماز ، در کل بدن به گردش در می آید. در ضمن ، با گرفتن دستها در مقابل صورت در زمان قنوت، برگشت انرژی درمان گر به کمک صورت نیز اتفاق می افتد.
از نظر علمی ثابت شده که میزان انرژی حیاتی، قبل و بعد از غروب خورشید، به بالاترین حد خود می رسد و می بینیم که سفارش به نماز اول وقت یعنی درست قبل از طلوع و غروب خورشید شده است تا انرژی حیاتی بیشتری را دریافت کنیم.
نماز و دعا و عبادت جمعی نیز بسیار قدرت دارد زیرا انرژی جمعی ایجاد می کند. به همین دلیل است که در اسلام، نماز جماعت و دعای جمعی، سفارش شده است.
در اسلام ، نماز آیات سفارش شده است. امروزه نیز از نظر علمی ثابت شده است که در زمان خورشید گرفتگی و طوفان های خورشیدی، بیماری های روانی، شدت می گیرند. در ضمن، تغییر در قرص ماه یا گردش ماه و هم چنین ماه گرفتگی نیز با بیماری های روحی و روانی و شدت و نقصان آن مرتبط است. میزان انرژی های منفی آزاد شده طی زلزله، طوفان و سیل نیز افزایش می یابد و حال امروز بهتر می توانیم درک کنیم که چرا سفارش به خواندن نماز آیات در زمان ماه گرفتگی و یا خورشید گرفتگی و بروز سیل، زلزله، طوفان و دیگر بلاهای آسمانی شده است تا با انرژی نماز و عبادت که نوعی انرژِی الهی است، بتوانیم بر انرژی های منفی ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی غلبه کنیم.
بر گرفته از کتاب « راهنمای عملی درمان اضطراب و افسردگی » نوشته ی ماری یحیوی، ( محقق، مترجم و نویسنده )
دانش پزشكی ظرف چند دهه اخیر موفق به اكتشاف مهمی پیرامون خواب شده است
و آن كشف بخشی مهم در طول خواب انسان به نام خواب REM بوده است
تاثیر خواب بر روان و جسم انسان از دانسته های مسلم علم پزشكی است . بطوریكه تغییرات خواب انسان از پیش آگهی های مهم در زمینه ابتلا به بیماریها ، به حساب می آید .
نماز صبح که در سوره مباركه “ اسراء ” از آن با عنوان ( ان قران الفجر كان مشهودا ) نام برده شده است .موقعیت ان درست در مرحله REMقرار گرفته است.
لازم به توضیح است كه خواب REM در حد تعادل برای سلامت و رفع خستگی لازم است اما زیادی آن منجر به افسردگی و موارد مختلف می شود و نقش نماز بعنوان متعادل كننده میزان REM مطرح است
كل دوران R EM در طول یك خواب 8 ساعتی در اشخاص طبیعی 90 دقیقه خواهد بود و قسمت اعظم آن در ساعات نزدیك به صبح به وقوع می پیوندد. چنانچه شخص خود را ملزم به بیداری صبحگاهی كند در حقیقت جلوی ورود خود به مرحله قابل توجهی از خواب REM را گرفته است .
امروزه ، نخستین اصلی كه در ایجاد بهداشت خواب ، توسط جدیدترین منابع علمی دنیا توصیه می شود “ بیدار شدن هر صبح سر یك موقع مشخص از خواب است ”
وقت نماز صبح ، در تمام طول سال ، با در نظر گرفتن تغییرات ناشی از حركات وضعی و انتقالی زمین ، زمان ثابتی است
از این جهت بیداری صبحگاهی برای نماز خود به تنهایی می تواند به عنوان واکسن ضد افسردگی در پیشگیری از افسردگی و حتی داروی درمان افسردگی باشد
حضرت علی (ع) : خداوند هر گاه خیری بر بنده اش بخواهد به او كم خوابی و كم خوری و كم حرفی را تلقین می كند .
از نمونه توجه بسيار به سرخوشي و شادابي سحرگاهي و تاثير آن در زندگي انسان در اشعار خواجه شيرين سخن شيراز حضرت حافظ بسيار مي توان يافت :
ضرب المثل ايراني مشهور كه منسوب به بزرگمهر مي باشد يعني : “ سحر خيز باش تا كامروا باشي ” نيز اشاراتي نغز به تاثير بيداري صبحگاهي بر زندگي شادكامانه و سعادت آميز دارد به اين ترتيب واضح است ، امر واجب نماز صبح با ارزاني داشتن بيداري صبحگاهي به انسان تقديم كننده شادابي جسم و روان به او مي باشد و يك نتيجه مهم اين شادابي ، سلامت جسم و روان خواهد بود .
قدمت “ خودكشي ” به اندازه قدمت خود انسان است . در سراسر تاريخ مكتوب بشر ، به اقدام انسان براي از ميان بردن خود اشاره شده است . كه از آن جمله مي توان به داستان خودكشي “آژاكس ” در ايلياد هومر اشاره كرد .




تست اعتیاد به اینترنت (IAT) یكی از معتبرترین تستهای مربوط به سنجش اعتیاد اینترنتی است كه توسط دكتر كیمبرلی یانگ (Kimberly Young) ابداع شده است.
در تست IAT هر چه نمره شما بیشتر باشد؛ اعتیاد شما به اینترنت شدیدتر است. نمرات هم به ترتیب از یك تا پنج هستند. در پایان؛ باید مجموع نمراتی را كه به 20 پرسش زیر میدهید جمع بزنید.
امتیاز هر گزینه:
گزینه ی الف ==> یك امتیاز
گزینه ی ب ==> دو امتیاز
گزینه ی پ ==> سه امتیاز
گزینه ی ج ==> چهار امتیاز
گزینه ی د ==> پنج امتیاز
گزینه ی ه ==> صفر امتیاز ( امتیازی ندارد)
بیاین خودتونو بسنجید
سلطان غم باجناق!
*خدایا مرا در آغوش خود بگیر دلم آرامش خدایی می خواهد.
*بهتره تنها باشم تا محبت رو گدایی کنم.
*یک تلنگر هم کافی بود بشکنم، مشت لازم نبود.
*تو زندگی تخت گاز نرو ترمز خالی می کنی.
*دیشب بابام منو زد، فقط به خاطر تو!
*گرچه پدر تاج سر است، اما سلطان غم مادر است
*به مولا مردی به سیبیل نیست
*حسنی به مکتب نمی رفت، باباش فرستادش شوفری.
*نگی به ک 30 خیلی نف 30
*خدایا این گنبد دوار یعنی چه؟!
*ارزش بودنت را همیشه از یه لحظه نبودنت می توان فهمید
*چه شقایق باشد چه نباشد زندگی باید کرد...
*تک درخت آرزوهایم سوخت، جنگ را بسوزانید!
*دم هرچی رفیقه گرم، برای هرچی نارفیقه آرزوی زلزله بم!
*میلنگ چرخ زندگیتم رفیق
*اگه بگم خرابتم، قول میدی تعمیرم کنی
*تا پول داری رفیقتم، قربون بند کیفتم
*رسیدی یه اس ام اس بزن
*جون مادرت یواش برو
*جنگجوی بی سپر (کامیونی که سپرش را کنده بودند)
*به عشق دلم، همیشه ولم
*ظرفیت 2 نفر، فقط خودم و خودت...
*بنازم به وفای سگ
*ب ی ت و...... ب ه ت ر
*یا عزیز با عزت، یا دهنده بی منت
*خسته از تکرار شب
*به سراغ من اگر می آیی، با نور پایین بیا...
*دوتا چیز جواب نداره، یکی حرف حساب و یکی حرف مفت!
*اگه به بابات نگفتم...
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 216
بازدید هفته : 374
بازدید ماه : 501
بازدید کل : 53143
تعداد مطالب : 217
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1
دانشنامه عاشورا