برخی از کارشناسان معتقدند نماز خواندن تنها غذای روح انسان نیست , بلکه جسم انسانها را نیز تقویت می کند
و آنها را در مبارزه با مشکلات روزمره یاری می دهد . وقتی چشمها در حالت نماز ثابت می ماند جریان فکر هم
خود به خود آرام شده و در نتیجه تمرکز فکر افزایش می یابد. ثابت ماندن چشم باعث بهبود ضعف و نواقصی مانند
نزدیک بینی می شود و به لحاظ روانی این حالت باعث افزایش مقاومت عصبی فرد شده و بیی خوابی و افکار نا
آرام را از انسان دور می کند.
ایستادن در حالت نماز باعث تقویت حالت تعادلی بدن شده و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات
ارادی است را تقویت می کند و این عمل باعث می شود فرد با صرف کمترین نیرو و انرژی به انجام صحیح حرکات
بعدی بپردازد. نماز قسمت فوقانی بدن را پرورش داده و ستون مهره ها را تقویت کرده و آن را در حالت مستقیم
نگاه می دارد. تقویت احشاء و ماهیچه های شکم , حفظ سلامت دستگاه گوارش و رفع یبوست مزمن سوء
هاضمه و بی اشتهایی از دیگر خواص نماز خواندن و رکوع در نماز است.
کارشناسان می گویند در حالت رکوع ماهیچه های اطراف ستون مهره ها منبسط می شود کخ در متعادل و آرام
کردن سمپاتیک موثر است.
مدت زمان خواندن ذکر رکوع نیز باعث تقویت عضلات صورت و گردن ساق پا و رانها می شودو به این ترتیب به
جریان خون در قسمتهای مختلف بدن سرعت می بخشد.
تنظیم متابولیسم بدن فراهم نمودن زمینه از بین رفتن اکثر بیماری ها از بدن , کمک به افزایش حالت استواری و
استحکام مغز و بهبود ناراحتی های تناسلی و نارسایی های تخمدان از دیگر خواص رکوع در نماز است.
سجده نیز ستون مهره های بدن را تقویت کرده و دردهای سیاتیک را آرام می کند. سجده علاوه بر از بین بردن
یبوست و سوء هاضمه ,پرده دیافراگم را تقویت کرده و به دفع مواد زاید بدن به دلیل فشرده شدن منطقه شکمی
کمک می کند.
سجده همچنین باعث افزایش جریان خون در سر شده که این امر با تغذیه این غدد باعث حفظ شادابی , زیبایی و
طراوت پوست می شود.
حالات سجده به واسطه باز شدن مهره ها از یکدیگر باعث کشیده شدن اعصابیکه قسمتهای مختلف بدن را به
مغز وصل می کند,شده و این  اعصاب را در یک حالت تعادلی قرار می دهد که این عم برای سلامت انسان
بسیار حائز اهمیت است
سجده باعث آسودگی و آرامش در فرد شده و عصبانیت را تسکین می دهد. استحکام بخشیدن و تقویت عضلات
پاها و ران ها , کمک به نفخ معده و روده  , بهبود فتق  , از خواص نشستن بعد نماز است.
روشن است که نماز فلسفی خاص خود را دارد که معراج مومن و مایه ی قرب به حق است و آن را باید فقط برای
خداوند تعالی خواند و نه به انگزه فواید و آثاری از این دست, ولی آگاهی از این دست نظرات علمی نیز می تواند
برای برخی مفید باشد.
 

نماز، تسبیح خداوند است که موجب نزدیکی روحی و معنوی ما با او می گردد. نماز خواندن، تبادل انرژی های منفی و معیوب با انرژی های مثبت و روحانی است که این تبادل در حالت های مختلف نماز خواندن ، متفاوت بوده و به شرح زیر میباشد:
حالت ایستاده : تبادل انرژی با زمین از طریق کف پاها و گرفتن انرژی معنوی از چاکرای سر میباشد.
حالت رکوع : تبادل انرژی بالاتنه با پایین تنه از طریق چاکرای کف دستها و چاکرای روی زانوها میباشد.
حالت سجده : تبادل انرژیهای منفی با زمین از هفت منطقه ی چاکرای پیشانی، چاکرای زانوها، چاکرای کف دستها و چاکرای روی پاها و گرفتن انرژی مثبت زمین از طریق این چاکراها میباشد.
انرژی زمین، احساس شادی، رضایت، امید، لذت و میل ادامه ی حیات را ایجاد می کند. در حالت سجده، چاکرای پیشانی که مرکز استدلال و منطق است، متعادل می گردد. افرادی که سجده های طولانیتری داشته باشند، می توانند این چاکرا را متعادل تر ساخته و به افرادی منطقی تر و حتی روشن ضمیر تبدیل گردند. این چاکرا، مرکز خلاقیت ها، الهام ها، منطق و استدلال است. در اسلام نیز سجده ی طولانی سفارش شده است.
تحقیقات بر روی یکی از ورزش های « یوگا » که بسیار شبیه به انجام سجده است، نشان داده که سجده ی مداوم و مکرر به خصوص طولانی میتواند:
- موجب بالا رفتن سطح منطق و استدلال گردد.( به علت فعال شدن چاکرای چشم سوم )
- سبب فعال شدن چاکرای آجنا ( وسط پیشانی ) و سبب روشن بینی و اشراق گردد.
- موجب افزایش سطح آگاهی و کنترل انرژی های روانی ( بدلیل فعال کردن چاکرای چشم سوم و آجنا ) گردد.
- سبب کشیدگی ماهیچه های پشت و آسودگی ماهیچه های کمر و اتصال بین مهره ها گردد.
- سبب رها شدن دیسک های ستون فقرات و یه حالت طبیعی در آمدن مهره ها گردد.
- سبب آرامش اعصاب سمپاتیک، تنظیم غده ی آدرنال و یه موجب آنها ، تسکین دهنده و کاهش دهنده ی خشم و عصبانیت باشد.
به علت فشار معده و فعال کردن چاکرای خورشیدی، دافع یبوست باشد.
- معالج بیماری « سیاتیک » باشد.
- موجب تبادل بیشتر انرژی های منفی بدن با انرژی های مثیت زمین از طریق چاکراهای کف دستها، روی پاها، روی زانوها و روی پیشانی گردد.
حالت نشسته : در این حالت نیز تبادل انرژی با زمین از طریق چاکرای پاها و زانوها و چاکرای خاجی یا ریشه ( در انتهای دنبالچه ) صورت گرفته و انرژی روحانی از چاکرای تاجی یا سر گرفته می شود. در این حالت، دستها روی پاها است تا انرژی بالا تنه و پایین تنه با هم تبادل شده و گردش انرژی متعادل گردد.
حالت قنوت : در این حالت، تبادل انرژی از طریق کف دستها اتفاق می افتد. در حین نماز خواندن، یا گفتن ذکرها، انرژی خود درمان گر « آلفا » آزاد گشته و سپس در وضعیت های مختلف نماز ، در کل بدن به گردش در می آید. در ضمن ، با گرفتن دستها در مقابل صورت در زمان قنوت، برگشت انرژی درمان گر به کمک صورت نیز اتفاق می افتد.
از نظر علمی ثابت شده که میزان انرژی حیاتی، قبل و بعد از غروب خورشید، به بالاترین حد خود می رسد و می بینیم که سفارش به نماز اول وقت یعنی درست قبل از طلوع و غروب خورشید شده است تا انرژی حیاتی بیشتری را دریافت کنیم.
نماز و دعا و عبادت جمعی نیز بسیار قدرت دارد زیرا انرژی جمعی ایجاد می کند. به همین دلیل است که در اسلام، نماز جماعت و دعای جمعی، سفارش شده است.
در اسلام ، نماز آیات سفارش شده است. امروزه نیز از نظر علمی ثابت شده است که در زمان خورشید گرفتگی و طوفان های خورشیدی، بیماری های روانی، شدت می گیرند. در ضمن، تغییر در قرص ماه یا گردش ماه و هم چنین ماه گرفتگی نیز با بیماری های روحی و روانی و شدت و نقصان آن مرتبط است. میزان انرژی های منفی آزاد شده طی زلزله، طوفان و سیل نیز افزایش می یابد و حال امروز بهتر می توانیم درک کنیم که چرا سفارش به خواندن نماز آیات در زمان ماه گرفتگی و یا خورشید گرفتگی و بروز سیل، زلزله، طوفان و دیگر بلاهای آسمانی شده است تا با انرژی نماز و عبادت که نوعی انرژِی الهی است، بتوانیم بر انرژی های منفی ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی غلبه کنیم.

بر گرفته از کتاب « راهنمای عملی درمان اضطراب و افسردگی » نوشته ی ماری یحیوی، ( محقق، مترجم و نویسنده )



تاريخ : جمعه 2 تير 1391برچسب:, | 11:22 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                                                 

 

 

دانش پزشكی ظرف چند دهه اخیر موفق به اكتشاف مهمی پیرامون خواب شده است
و آن كشف بخشی مهم در طول خواب انسان به نام خواب REM بوده است
تاثیر خواب بر روان و جسم انسان از دانسته های مسلم علم پزشكی است . بطوریكه تغییرات خواب انسان از پیش آگهی های مهم در زمینه ابتلا به بیماریها ، به حساب می آید .


نماز صبح که در سوره مباركه “ اسراء ” از آن با عنوان ( ان قران الفجر كان مشهودا ) نام برده شده است .موقعیت ان درست در مرحله REMقرار گرفته است. 


طی مرحله REMشخص كاملا بی حركت شده و نوار مغزی شخص به جای حالت خواب ، حالت بیداری كامل را نشان می دهد . در این حالت مغز از فعالیت بالایی برخوردار است درجه حرارت بدن و ضربان قلب به طور غیر منتظره بالا می رود و حركات سریعی در چشمان فرد دیده می شود چنانچه شخص را در این حالت بیدار كنیم به احتمال بسیار قوی ابراز می كند كه در حال خواب دیدن بوده است
لازم به توضیح است كه خواب REM در حد تعادل برای سلامت و رفع خستگی لازم است اما زیادی آن منجر به افسردگی و موارد مختلف می شود و نقش نماز بعنوان متعادل كننده میزان REM مطرح است

كل دوران R EM در طول یك خواب 8 ساعتی در اشخاص طبیعی 90 دقیقه خواهد بود و قسمت اعظم آن در ساعات نزدیك به صبح به وقوع می پیوندد. چنانچه شخص خود را ملزم به بیداری صبحگاهی كند در حقیقت جلوی ورود خود به مرحله قابل توجهی از خواب REM را گرفته است .
امروزه ، نخستین اصلی كه در ایجاد بهداشت خواب ، توسط جدیدترین منابع علمی دنیا توصیه می شود “ بیدار شدن هر صبح سر یك موقع مشخص از خواب است ”
وقت نماز صبح ، در تمام طول سال ، با در نظر گرفتن تغییرات ناشی از حركات وضعی و انتقالی زمین ، زمان ثابتی است


از این جهت بیداری صبحگاهی برای نماز خود به تنهایی می تواند به عنوان واکسن ضد افسردگی در پیشگیری از افسردگی و حتی داروی درمان افسردگی باشد


حضرت علی (ع) : خداوند هر گاه خیری بر بنده اش بخواهد به او كم خوابی و كم خوری و كم حرفی را تلقین می كند .




تاريخ : جمعه 2 تير 1391برچسب:, | 11:14 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                                                          

 
مقدمه
 مي توان در بعد نمادين و از ديدگاه زيبايي شناسي ، مسح سر و پا در پايان وضو را سمبلي جسم ، از سر تا پا و از فرق تا قدم به حساب آورد و به عنوان عاملي در ياد آوري پيوسته مسلمانان مبني بر نظافت تمام بدن تلقي كرد ، اما در باره بيماريها نيز مي توان به نكاتي چند توجه نمود پاها و سر انسان بر خلاف دست و صورت ، از اعضايي هستند كه در بخش قابل توجهي از شبانه روز پوشانيده هستند ، تا حدي كه حتي خود نيز معمولا توجه كمي به آنها دارند  اما امروزه دانش بشر ، گروهي از بيماريها را مي شناسد كه شروع تظاهرات اين بيماريها از پوست سر و پاها است . بعنوان مثال برخي بيماريهاي قارچي پوست از حد فاصل ميان شصت و ديگر انگشتان پا آغاز مي گردد كه اتفاقا درست محل اين ناحيه مسح واجب دارد و به همين ترتيب مسح سر نيز مي تواند توجه انسان را به آلودگي يا ضايعه عفوني در مو و پوست سر توجه دهد و در نتيجه انسان را براي رفع آن به اقدام   وادارد .   در ضمن وجوب مسح سر و پا فرصتي است براي برداشته شدن پوشش پا و سر و در معرض هوا و اكسيژن قرار گرفتن اين اعضاء كه علاوه بر شادابي پوست ، به نوبه خود مانع رشد ارگانيزم هاي بي هوازي در منافذ پوست خواهد شد .
 البته لازم به توجه است كه بسياري از بيماريهاي پوست ( بويژه  عفونتها ) بوسيله غسل هاي متعدد اعم از واجب و مستحب كه شخص نمازگزار در طول زندگي خود به جا مي آورد  قابل پيشگيري هستند كه براي پرهيز از اطالة كلام تنها به همين اشاره بسنده مي كنيم
 
 تاثيرنمازبر بيماري  آسم
يكي از شايعترين بيماريهاي انسان است ، به طوريكه شيوع آن در طب اطفال ، 5 تا 10 درصد كل كودكان تخمين زده مي شود  كه اين بيماري در بسياري از آنها تا بزرگسالي نيز ادامه پيدا مي كند . بدين ترتيب كمتر كسي است كه  در دوران زندگي خود با بيماران مبتلا به آسم ، برخورد نكند و شاهد مشكلات مختلف آنان از جمله تنگي نفس ، سرفه مداوم ، خس خس سينه و .. كه گاهي به صورت حمله هاي شديدي بيماري تظاهر مي كنند نباشد.
  مطالعات علمي جديد بر گروههاي سني مختلف مبتلا به آسم ، نشاندهنده آن است كه در ايجاد بيماري آسم ، سه عامل برجسته ، مهمترين نقش را ايفا مي كنند ، كه اين سه عامل عبارتند از :
1-ميكروبهايي كه وارد دستگاه تنفسي انسان مي شوند.
2- عوامل حساسيت زا ، از جمله گردو غبار ، دود سيگار ، گرده گياهان ، كه در مورد اشخاص مختلف ،ممكن است اين عوامل مختلف باشند .
3-مسائل رواني از جمله اضطراب ، عصبانيت ، غم ، شادي ، تحقير ، خنده و حتي انتظار خوشايند شركت در يك محفل اجتماعي مطلوب و به طور كلي استرس هاي حاد و مزمن اما نقش عوامل رواني از ديدگاه ديگري نيز ، توجه پزشكان را به خود جلب نموده است و آن “ تاثير تلقين بر آسم ” است ، چرا كه در برخي از موارد تلقين مي تواند ، موجب تسكين حمله هاي آسم شود :‌“ يك مثال مشهور در اين مورد ، مربوط به پزشكي است ، كه مبتلا به آسم بود و براي گذراندن تعطيلات آخر هفته ، به هتل دورافتاده اي ، در يك منطقه ييلاقي رفته بود ، در نيمه هاي شب او با يك حمله شديد آسم از خواب بيدار شد و كورمال كورمال به جستجوي كليد لامپ برق بر آمد و وقتي كه از پيدا كردن آن عاجز شد ، نااميدانه كفش خود را برداشت و قصد پنجره را كرد و وقتي وجود شيشه اي را احساس كرد ، آن را شكست و نفسهاي عميقي كشيد و حمله آسمي او متوقف شد و شب آرامي را گذراند ولي صبح روز بعد ، او با وحشت زياد ، دريافت كه بجاي پنجره آينه را شكسته است.
  با توجه به اين قبيل شواهد است كه مي توان آسم  را نيز جزو بيماريهاي مورد بحث در طب روان تني ، به شمار آورد و نتيجه گرفت كه چنانچه احساس امنيت رواني در بيماران آسمي ايجاد گردد و چنانچه مكررا در معرض تلقين هاي سازنده رواني ، قرار گيرند ، قدم بزرگي در تسكين بيماري آنها برداشته شده است .
 “ عفونت ” ها ( كه خود يكي از عوامل بر انگيزنده آسم مي باشند بوسيله شستشوي مجراي تنفس در وضو تا حدي قابل كنترل هستند .
اين نكته را مي توان در مورد ساير عوامل حساسيت زا ، مثل گرد و خاك و گرده گياهان ( يعني دومين عامل بر انگيزنده آسم ) نيز به نحوي صادق دانست .
اما آنچه كه در مورد تاثير نماز بر آسم ، غير قابل انكار است ، تاثير تنش زائي نماز و احساس امنيت رواني عميقي است كه بر اثر آن حاصل مي شود و
 بي شك اثر التيام بخش بزرگي بر بروز سومين گروه از عوامل برانگيزنده آسم ، يعني عوامل رواني مي گذارد .
     به خصوص كه تلقين هاي سازنده و زندگي بخش توأم با نماز (2) ، قابل مقايسه با آن گروه تلقين هاي رواني است كه گهگاه باعث تسكين آسم يا پيشگيري از بروز حملات آن مي شوند .
     ضمنا ديدگاه ويژه نمازگزار به زندگي در دنيا و ثبات شخصيت اوباعث مي شود كه نمازگزار در مقابل افت و خيزهاي غير منتظره زندگي ، نه چندان شاد و نه چندان غمگين شود ، و در نتيجه به حذف آن گروه از تغييرات هيجاني كه مسبب تشديد آسم هستند ، از زندگي خود بپردازد .
تاثير نماز بر بيماري فشار خون
     افزايش فشار خون يكي از شايعترين دلايل مراجعه به پزشك در سرتاسر دنياست. بعنوان مثال يكي از جديدترين آمارها ، در ايالات متحده آمريكا ، شايعترين بيماريي كه افراد را ناگزير به استفاده از دارو ، مي كند افزايش فشار خون ذكر كرده است  ، به علت عوارض خطرناك و متعددي كه اين بيماري در بسياري از اعضاي بدن از جمله قلب و مغز و كليه و چشم و .. دارد
سعي و اهتمام فراواني در دانش پزشكي براي پيشگيري و كنترل اين بيماري در پيش گرفته شده است 
در تمامي منابع معتبر علمي ، براي پيشگيري از ابتلا به افزايش فشار خون و همچنين كنترل تعداد زيادي از بيماران كه افزايش فشار خوني در حد خفيف يا متوسط دارند ، رعايت برخي اصول و استفاده از درمانهاي غير دارويي توصيه مي شود . درمانهاي غير دارويي ضمن آن كه هزينه چنداني را بر بيمار تحميل نمي كنند در پايين آوردن فشار خون و ممانعت از بروز و پيشرفت آن موثرند .
از جمله چهار درمان اوليه و بسيار مهم غير دارويي كه در منابع جديد علمي براي كنترل فشار خون مورد توجه قرار مي گيرند ، عبارتند از : 1. كاهش دادن اضطراب و استرس ها 2. كاهش يا عدم مصرف الكل 3. كم كردن وزن  4. انجام ورزش هاي سبك بطور منظم در شبانه روز .
 اما با توجه به نقش بسيار مهمي كه نمازهاي واجب يوميه ، در ايمن كردن انسان در مقابل استرس ها و مشكلات گوناگون زندگي ايفا مي كنند و نيز با توجه به الزامي كه نماز به شخص نمازگزار مبني بر عدم مصرف مشروبات الكلي مي دهد ، مي توان اين امر را قدم موثري در پيشگيري و كنترل فشار خون تلقي كرد .
از طرفي نماز با حركات موزون و قيام و قعود و ركوع و سجود منظمي توأم است كه قابل مقايسه كامل با يك نرمش سبك روزانه مشابه آنچه كه در درمانهاي غير دارويي فشار خون توصيه مي شود ، مي باشد . همچنين اگر به ياد آوريم كه مسلمان نمازگزار رو به قبله مكتبي نماز مي خواند كه خداي آن مكتب از پر خوري و شمكبارگي بيزار است و مثلا “ عالمان فربه و چاق را دشمن متوجه خواهيم شد كه هر چهار درمان غير دارويي مذكور ، براي كنترل و پيشگيري افزايش فشار خون ، در وراي احكام نوراني نماز نهفته است
. تاثير نماز بر شادابي جسم وروان
 پيامبر اكرم (ص: ( مومن ، شوخ و لبخند بر دهان باشد و منافق بدخلق و گره بر ابر  امروزه ضرب المثل ايراني “ خنده بر هر درد بي درمان دواست ” مصداق كاملا علمي پيدا كرده است . دانش پزشكي در قرن حاضر به وضوح مي داند اشخاصي كه اصطلاحا يك لب و هزار خنده گفته مي شوند ، نسبت به آنان كه به اصطلاح با خودشان نيز قهرند !
 به اين ترتيب هر عاملي كه شادابي را به انسان هديه كند ، در واقع به سلامتي جسم و روان او كمك كرده است . اما نكته بسيار مهمي كه دانش طب به بشر آموخته است ، اين مطلب است كه شادابي و افسردگي انسان پيش از آنكه تحت كنترل اراده او باشد ، زير فرمان تغييرات مواد شيمايي در سلسله اعصاب مركزي انسان است.
 اما در اينجا ذكر همين نكته كافي است كه مثلا افزايش يك ماده شيميايي به نام “ دو پامين ” در بدن سبب مي شود ، انسان بدون آنكه خود بخواهد ، دچار ناراحتي و كاهش اين ماده نيز سبب شاد شدن غير ارادي انسان خواهد شد .
 بعنوان مثال ، عصبانيت و ناراحتي غير ارادي و بدون علت صبحگاهي كه حالت شديد آن بعنوان ملانكولي يا همان ماليخوليا ( افسردگي  درونزاد صبحگاهي ) شناخته مي شود ، در اثر تغييرات و كم و زياد شدن همين مواد شيميايي بوقوع مي پيوندد.
   اما از جمله اين مواد شيميايي داخل بدن كه به طور غير ارادي سبب شادي انسان مي شود و به او شعف و نشئه بي نظير مي بخشد ، ماده اي به نام “ كورتيزول مي باشد كه ميزان آن در داخل بدن انسان در ساعات سحرگاهي بشدت افزايش مي يابد (2) و در صورت بيداري انسان در اين ساعات ، لذت و شعف سرمست كننده اي نصيب او مي شود كه بي شك بر زندگي او در تمام طول روز تاثير گذار است .
افزايش كورتيزول در ساعات صبح و ارتباط آن با سرخوشي صبحگاهي ، كه امروزه از مسلمات پزشكي است ، در واقع توجيه قابل توجهي بر همه مضاميني كه در فرهنگ و ادب و عرفان پيرامون “ اسرار سحر ” معرفي مي شوند ارائه مي دهد .

 از نمونه توجه بسيار به سرخوشي و شادابي سحرگاهي و تاثير آن در زندگي انسان در اشعار خواجه شيرين سخن شيراز حضرت حافظ بسيار مي توان يافت :
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ             از يمن دعاي شب و ورد سحري بود

ضرب المثل ايراني مشهور كه منسوب به بزرگمهر مي باشد يعني : “ سحر خيز باش تا كامروا باشي ” نيز اشاراتي نغز به تاثير بيداري صبحگاهي بر زندگي شادكامانه و سعادت آميز دارد به اين ترتيب واضح است ، امر واجب نماز صبح با ارزاني داشتن بيداري صبحگاهي به انسان تقديم كننده شادابي جسم و روان به او مي باشد و يك نتيجه مهم اين شادابي ، سلامت جسم و روان خواهد بود .    
 
تاثير نماز بركاهش  خودكشي
واستعينوا بالصبر والصلوه  سوره مباركه بقره / آيات شريف 445 و 153

     قدمت “ خودكشي ” به اندازه قدمت خود انسان است . در سراسر تاريخ مكتوب بشر ، به اقدام انسان براي از ميان بردن خود اشاره شده است . كه از آن جمله مي توان به داستان خودكشي “آژاكس ” در ايلياد هومر اشاره كرد .
     تقريبا هيچ جامعه اي را نمي توان يافت كه اقدام به خودكشي در آن بوقوع نپيوندد. توجه كنيد كه “ اقدام به خودكشي ” با “ خودكشي موفق ” تا حدودي متفاوت است ، بعنوان مثال ثابت شده است كه خودكشي هاي جدي و مصمم كه معمولا از روشهاي جدي و خشونت آميز ( مثل پرت كردن خود از ساختمانهاي مرتفع ، پريدن زير قاطر ، حلق آويز كردن ، بريدن رگ يا استفاده از گلوله و ..) صورت مي گيرد ، عمدتا در مردها و در سنين بالا و با موفقيت بوقوع مي پييوندد.
     در عوض “ اقدام به خودكشي ” به شيوه تهديد آميز يا نمايشي و با استفاده از روشهاي كم خطر تر مثل مصرف دارو ، بيشتر در خانمها و در سنين جواني شايع است و كمتر به موفقيت مي انجامد . هر چند كه در موارد تهديد و اقدام نمايشي به خودكشي نيز بايد مساله را كاملا جدي گرفت . چرا كه 70 تا 80 درصد كساني كه خودكشي موفق مي كنند ، قبلا نيت خود را با كسي در ميان گذاشته اند كه البته مورد توجه قرار نگرفته است
 در هر صورت آن چه كه براي ما مهم است ، دلايل اقدام به خودكشي يا خودكشي موفق است كه عمدتا به سه گروه تقسيم مي شوند : 
1-زمينه هايي رواني
2-زمينه هاي اجتماعي
3- بحرانهاي شخصي و اتفاقاتي كه ايجاد فشار رواني مي كنند
درباره زمينه رواني ، يك بررسي آماري در آمريكا پيرامون خودكشي نشان داده است كه : 72 درصد خودكشي هاي موفق به علت بيماري افسردگي ، 13 درصد به علت مي بارگي ( الكليسم ) ، 8 درصد به علت ساير بيماريهاي رواني و 7 درصد بدون هيچ زمينه قبلي يا بيماري رواني خاص بوقوع پيوسته اند . بررسيهاي مشابه وجود اختلالات شخصيت توأم با اعتياد به الكل و يا مواد مخدر را در اقدام كنندگان به خودكشي و كساني كه موفق به خودكشي مي شوند نشان مي دهد .
     اما از جمله زمنيه هاي اجتماعي موثر در خودكشي ، به انزواي اجتماعي ( ناشي از پيري ، بازنشستگي ، تغيير منزل و گسستن پيوند از خانواده و .. ) اشاره شده است .. بعنوان مثال آسيب پذيرترين گروه مردان پيري شناخته شده اند كه بر اثر بازنشستگي از كار و تقليل روابط اجتماعي و كم شدن يا از دست دادن درآمد در آنها باعث ايجاد احساس از دست دادن موقعيت در جامعه وفقدان هدف در زندگي فردي شده است كه ممكن است منجر به احساس بي ارزشي و افسردگي گردد و در نهايت به خودكشي منجر شود.
 در ميان بحرانهاي شخصي ( سومين گروه ) نيز فشارهاي رواني ناشي از داغديدگي ، فشار مالي و قانوني و وجود بيماري در خانواده حائز اهميت بيشتري شناخته شده اند
 با مرور كلي و گذرايي كه بر عوامل ايجاد خودكشي انجام داديم ، نقش “ نماز ” در تخفييف يا از بين بردن كامل هر يك از عوامل قابل بررسي است . درباره تاثير ايمان و “ نماز ” بر زمينه هاي رواني ، مي توانيم به تاثير عمده نماز در زدودن افسردگي و ايجاد اميد و انگيزه زندگي در افراد اشاره نمود و اين غير از عوامل دروني و ناقل هاي عصبي شيميايي ضد افسردگي است كه توسط نماز فعال مي شود و ما در نكته دوم از اين مجموعه مقالات بدان اشاره نموده ايم .
 بعلاوه واضح است كه نمازگزار واقعي را با “ مي و افيون ” ( كه عوامل محرك ديگري در تحريك به خودكشي هستند ) ، ميانه اي نيست . در مورد تاثير نماز بر رفع اختلالات شخصيت نيز در آينده طي چند نكته سخن خواهيم گفت .
     ما در زمينه هاي اجتماعي از جمله انزواي سالخوردگان نيز تاثير نماز نمود بارزي دارد ، ديدگاه معنوي و آآخرت گراي نمازگزار سبب مي شود ، كه به دوران پيري خويش ، بعنوان فرصتي از آخرين فرصتها براي تجدييد ميثاق با پروردگار خويش و توبه و رهايي از گناهان بنگرد
و درست به همين دليل است كه پاي ثابت مسجد هاي ما را پيران و خردمندان تشكيل مي دهند .
 گو اين كه جامعه اسلامي و نمازگزار روابط توأم با احترام و ارزش را با اين گروه افراد بواسطه سابقه اسلامي شان از ضروريات مي داند .
     اما در بعد بحرانهاي شخصي ، مثلا در مورد داغديدگي ، باز هم ديدگاه معاد نگر و تكرار “ مالك يوم الدين ” توسط نمازگزار او را به طور كلي ، حتي از فكر خودكشي نيز دور مي سازد . چرا كه ديدگاه معاد نگر نمازگزار سخن حضرت علي (ع) را به ياد مي آورد كه فرمودند : “ گمان كنيد اين شخصي كه مرده است ، به مسافرتي دور و دراز رفته است و اگر روزي او از سفر باز نگردد ، شما براي ديدارش به همان سفر دور و دراز خواهيد رفت ”
    
تاثير نماز بر وسواس هاي عملي
پيرامون وسواس عملي نمونه هاي آشناي زيادي از آن را مي توان در جامعه اطراف پيدا كرد . از جمله اين نمونه ها مي توان به افرادي اشاره كرد كه گرايش به انجام مكرر فعاليتهايي معين مثل شستشو و نظافت دارند و حتي پس از بارها شستشو و آب كشيدن همچنان نسبت به پاك شدن شي مورد نظافت شك دارند !
 يا كساني كه هيچوقت از موثر بودن استحمام يا صحت غسلهايشان مطمئن نيستند ، و يا خانمهايي كه به شكل مبالغه آميز آرايش مي كنند يا لباسي را بارها مي پوشند و در مي آورند . اما سرانجام باز هم نسبت به زيبا شدن خود شك دارند ! يا افرادي كه ميل نامعقول و اجباري نسبت به شمارش يا جمع آوري اشياء يا مرتب و منظم بودن افراطي و غير متتظره دارند يا كساني كه در مورد اين كه آيا فلان كار را انجام داده اند ( مثلا كليد برق را خاموش كرده اند ؟ يا شير آب و گاز را بسته اند ؟ ) دائما دو دل هستند و..
 با اين كه نقل سرگذشت هاي بامزه اين قبيل افراد نمونه هاي برجسته اي از ادبيات طنز دنيا را به خود اختصاص مي دهد و يا حتي عده اي از شخصيتهاي علمي جهان را مبتلا به اين بيماري دانسته اند اما روشن است كه زندگي اين قبيل افراد براي خود و اطرافيانشان گاهي تا چه حد غير قابل تحمل و ناراحت كننده مي شود.
 بدين ترتيب لزوم توجه خاص به منظور رفع اين عارضه و مقابله با آن از مباحث ويژه روانشناسي و روانپزشكي امروز به شمار مي آيد .
   بخصوص كه وسواس ( فكري و عملي ) در ارتباط نزديك با بيماريهاي ديگر رواني نيز مي باشد . بعنوان مثال : معلوم شده است كه يك پنجم از موارد حالتهاي وسواسي نشانه هاي افسردگي و يك هشتم نشانه هاي اضطرابي دارند .
     عليرغم اين كه اسلام ، آيين نظم و ترتيب و مسلك پاكيزگي و طهارت است ، اما آنجا كه كار به افراط و مبالغه مي كشد و پديده اي از “ عدل ” دور مي گردد ، اسلام (بخصوص تشيع) آن پديده را مذموم تلقي مي نمايد و براي نزديك نمودن آن به تعادل راه حل عملي پيشنهاد مي كند . از جمله اين افراط ها “ وسواس ” است .(2)  كه گفتيم به عنوان وسوسه اي از سوي شيطان در تعاليم اسلامي نام برده مي شود و بخش قابل توجهي از تعاليم اسلامي و بخصوص نمود برجسته آن يعني “ نماز ” به زدودن و سواس از زندگي انسانها اختصاص دارد.
چنانچه مروري بر آداب طهارت در رساله هاي فقهي علماء شيعه داشته باشيم ، متوجه مي شويم ، كه بسياري از دستورات توجه به شك هاي وسواس آميز در مورد طهارت جسم يا لباس را باطل اعلم كرده اند ، مثلا اگر شخصي شك كند كه وضويش باطل شده يا نشده است ، بايد بنا را بر باطل نشدن آن بگذارد ، يا آن كه اگر شك كند لباسش نجس يا پاك است بنا را بر پاك بودن لباس مي گذارد .
  اين دستورات در آداب نماز نيز به همين گونه است ، بعنوان مثال از جمله شكياتي كه هرگز نبايد بدان اعتنا نمود ، شك كثير الشك ( كسي كه زياد شك مي كند ) است . يا اين كه در بسياري از ساير شكيات نماز ( مثلا شك بين 3 و 4 ركعت ) بايد براي پرهيز از وسواس بنا را به يك طرف شك گذاشت و بدان عمل نمود .
بدين ترتيب آموزشهاي نماز ، بسي قدرتمندتر از روشهاي معمول در علم غرب ( مثل روش حساسيت زدايي تدريجي ) در زدودن وسواس مطرحند ، چرا كه انسان نمازگزاري كه در شبانه روز بارها به تعاليم ضد وسواس توأم با نماز گردن مي نهد ، در زندگي روزمره خود ، قطعا دور از وسواس خواهد زيست .
  
تاثير نماز برآرامش عضلات
گروهي از نويسندگان مسلمان ، كوشيده اند ، در حركات حين نماز اعم از قيام و قعود و ركوع و سجود جنبه هايي از نرمش عضلاني و ورزش بدني را بجويند و آن را با نرمش هاي متداول ديگر كه منجر به استراحت و آمادگي عضلاني مي شوند ، مقايسه كنند . اما ديدگاه ما به آرامش عضلاني ناشي از نماز ، از دريچه ديگري است . دانش پزشكي امروزه ، به اثبات رسانده است كه اگر شخصي در ساعت حدود 10 شب بخوابد و حدود ساعت 5 صبح از خواب بيدار شود ( يعني حدود 7 ساعت خواب ) در ساعت حدود 1 بامداد ، در بدن او برخي مواد شيميايي شبه مورفين كه به عنوان گروهي اندورفين ها و آنگفالين ها نامگذاري شده اند ، ترشح مي شوند كه اين مواد اثر مستقييم بر روي قسمتهاي مختلف بدن از جمله عضلات اسكلتي دارند و منجر به راحتي در طول روز آينده براي فرد مي شوند
 اما چنانچه شخص در ساعت حدود 12 شب بخوابد و صبح روز بعد ساعت 10 صبح از خواب برخيزد ( يعني حدود 10 ساعت خوا ب اندروفين ها و آنكفالين ها برخلاف حالت گذشته افزايش ترشح كافي پيدا نمي كنند و در نتيجه اين امر ، سبب مي شود با اين كه اين شخص حدود 3 ساعت بيشتر از شخص قبلي خوابيده است ، از آرامش و استراحت عضلاني به اندازه كافي بهره مند نشود .
 و درست به همين علت است كه هر چه خواب انسان بيشتر ادامه پيدا كند و مثلا تا ساعت 10 صبح به دراز بكشد ، احساس خستگي و كوفتگي عضلاني پس از آن بيشتر خواهد بود
 و اما فريضه “ نماز ” با اثر درخشان و بي نظيري كه در ايجاد بهداشت خواب دارد ( و به جنبه هايي از آن در شماره هاي گذشته اشاره نموديم ) در اين مورد نيز نقش بسيار موثري ايفا مي كند . چرا كه “ نماز صبح ” ضمن ايجاد الزام و وجوب براي سحر خيزي ، انسان را خود به خود به سوي يك آرامش عضلاني ناشي از مواد شيميايي درونزا سوق مي دهد .
     بزرگان عرصه علم و انديشه نيز برنامه زندگي خود را بر مبناي خوابيدن در ساعت حدود 10 شب و برخاستن از خواب ، حدود نيم ساعت قبل از اذان تنظيم كرده بودند تا از مواهب خدا دادي و بي حد و حصر نماز ، حداكثر فيض و بهره را ببرند .
 

 



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:48 | نويسنده : صادق رئیسی |

 

 
                                                         
 
 
• نماز موجب ياد خداست:
ياد خدا بهترين وسيله براي خويشتن داري و كنترل غرايز سركش و جلوگيري از روح طغيان است. «نمازگزار» همواره به ياد خدا مي‏باشد، خدايي كه از تمام كارهاي كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايي كه از آنچه در زواياي روان ما وجود دارد و يا از انديشه ما مي‏گذارد، مطلع و باخبر است و كمترين اثر ياد خدا اين است كه به خودكامگي انسان و هوسهاي وي اعتدال مي‏بخشد، چنان كه غفلت از ياد خدا و بي خبري از پاداشها و كيفرهاي او، موجب تيرگي عقل و خرد و كم فروغي آن مي‏شود.
انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و كردار خود نمي‏انديشد و براي ارضاي تمايلات و غرايز سركش خود حد و مرزي را نمي‏شناسد و اين نماز است كه او را در شبانه روز پنج بار به ياد خدا مي‏اندازد و تيرگي غفلت را از روح و روانش پاك مي‏سازد.
به راستي، انسان كه پايه حكومت غرايز در كانون وجود او مستحكم است، بهترين راه براي كنترل غرايز و خواستهاي مرزنشناس او همان ياد خدا، ياد كيفرهاي خطاكاران و حسابهاي دقيق و اشتباه‏ناپذير آن مي‏باشد. از اين نظر قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا معرفي مي‏كند: «اقم الصلوة لذكري؛ نماز را براي ياد من بپادار!» (1)
 • دوري از گناه:
نمازگزار ناچار است كه براي صحت و قبولي نماز خود از بسياري از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، يكي از شرايط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلي است كه درآن به كار مي‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏اي كه با آن نماز مي‏گزارد و مكان نمازگزار، اين موضوع سبب مي‏شود كه گرد حرام نرود و در كار و كسب خود از هر نوع حرام اجتناب نمايد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقيد شود و در موارد ديگر بي پروا باشد.
گويا آيه زير به همين نكته اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشأ و المنكر؛ كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مي‏دارد.» (2)
بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد كه شرط قبولي نماز در پيشگاه خداوند اين است كه نمازگزار زكات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غيبت نكند؛ از تكبر و حسد بپرهيزد؛ از مشروبات الكلي اجتناب نمايد و با حضور قلب و توجه و نيت پاك به درگاه خدا رو آورد و به اين ترتيب نمازگزار حقيقي ناگزير است تمام اين امور را رعايت كند. روي همين جهات، پيامبر گرامي ما(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) مي‏فرمايد: نماز چون نهر آب صافي است كه انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و كثيف نمي‏شود. همچنين كسي كه در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در اين چشمه صاف معنوي شست و شو دهد، هرگز آلودگي گناه بر دل و جان او نمي‏نشيند.
آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه  مي‏تواند نشانه كوچكي از اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.
• نظافت و بهداشت:
از آنجا كه نمازگزار در برخي از مواقع همه بدن را بايد به عنوان «غسل» بشويد و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگيرد و پيش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع كثافت و آلودگي پاك سازد؛ ناچار يك فرد تميز و نظيف خواهد بود. از اين نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت كه يك امر حياتي است كمك مي‏كند.
 • انضباط و وقت‏شناسي:
نمازهاي اسلامي هر كدام براي خود وقت مخصوص و معيني دارد و فرد نمازگزار بايد نمازهاي خود را در آن اوقات بخواند، لذا اين عبادت اسلامي به انضباط و وقت‏شناسي كمك مؤثري مي‏كند.
بالاخص كه نمازگزار بايد براي اداي فريضه صبح پيش از طلوع آفتاب از خواب برخيزد، طبعا يك چنين فردي گذشته از اين كه از هواي پاك و نسيم صبحگاهان استفاده مي‏نمايد، به موقع فعاليتهاي مثبت زندگي را آغاز مي‏كند.
آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه مي‏تواند نشانه اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

پي‏نوشت‏ها
1. سوره طه، آيه 14.
2. سوره عنكبوت، آيه 45.

 



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:45 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                                      

 

 

کلید بهشت ، تقوی و پرهیزکاری :

 یکی از کلیدهای بهشت تقوی و پرهیزکاری است که از جمله آیه 63 سوره مریم بعد از اشاره به باغهای جاویدان بهشت و بخشی از نعمت های آن می فرماید : « این همان بهشتی است که ما به ارث به بندگان پرهیزکار خود بخشیدیم . همچنین بنابر آیه 13 سوره حجرات می دانیم در نظام ارزشی اسلام ، تقوی موقعیت بسیار والایی دارد .
در آیات فراوانی از قرآن مجید ، تقوی در حقیقت به عنوان کلید بهشت شناخته شده و می دانیم تقوی به معنی خویشتن داری و پرهیز از گناهان و هرگونه تخلف در برابر فرمان خدا و حق و عدالت است . یا به تعبیر دیگر آن حالت خداترسی باطنی و کنترل درونی است که انسان را از هرگونه آلودگی باز می دارد ، یعنی چنان مفهوم جامعی دارد که انجام همه وظایف الهی اخلاقی انسانی را فرا می گیرد .

بیانات امیرالمومنین علی (ع) :

• تقوی و ترس از خدا بهترین توشه آخرت است .( غررالحکم ، صفحه 32)
• تقوی ظاهرش شرافت دنیا و باطنش شرافت آخرت است .( غررالحکم ، صفحه 51)
• اگر دوست داری تو نیز از حزب خداوند که پیروزند باشی از خداوند سبحان بترس و تمام کارهایت را بخوبی انجام بده زیرا خداوند با کسانی است که تقوی داشته باشند و اعمال نیک انجام دهند.(غررالحکم ، صفحه 85)
• دو صفت اند که خداوند سبحان اعمال (بندگان) را قبول نمی کند مگر بوجود آن دو که عبارتند از تقوی و اخلاص(غررالحکم ، صفحه 204) .
• اگر آسمانها و زمین بر بنده ای تنگ گیرند سپس آن بنده از خداوند بترسد و تقوی پیشه گیرد یقیناً خداوند برای چنین بنده ای از میان تمام گرفتاریهای آسمانی و زمینی راه خروجی قرار دهد و او را از جائی که به گمانش نرسد روزی رساند . (غررالحکم ، صفحه 262)
• سرور اهل بهشت پرهیزکارانند.( غررالحکم ، صفحه 192)



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:39 | نويسنده : صادق رئیسی |
                                                                 


نخستین چیزی که سرمایه اصلی نجات و خمیرمایه سعادت و کلید درهای بهشت شمرده شده ، ایمان و عمل صالح است . قرآن در آیه 82 سوره بقره می فرماید : « کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انحام دادند یاران بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند . به این ترتیب قرآن پرده های اوهام گروهی از اهل کتاب و مقلدین آنها را در میان اثوام و ملل دیگر ، که تصور می کردند مسأله نجات و وردود در بهشت بر اساس یک سلسله روابط ، یا ضوابطی غیر از ایمان و عمل صالح است ، پاره می کند ، و انسانها را برای ساختن خویش در دو بعد « عقیده » و « عمل » بسیج می نماید .
 بدیهی است رابطه « ایمان » و « عمل صالح » رابطه « درخت » و « میوه » است . یک درخت سالم ( از درختان میوه ) خالی از میوه نخواهد بود ، همچنین ایمان از عمل صالح جدا نخواهد شد ، نگر ایمانهای ضعیف و کم نور که در برابر شهوت و هوی و هوس ها از اثر می افتد و به تعبیر روشنتر عمل صالح تجسم ایمان قلبی است .
 البته این سخن بدان معنا نیست که معصیتکاران یا مرتکلبان کبیره کافرند آنگونه که خوارج می پنداشتند ، بلکه منظور این است ایمان قوی هرگز از عمل صالح مقدم داشته شده ، با اینکه به نظر می رسد انجام واجبات و ترک محرمات کاری مشکل تر از ایمان است ، و قاعدتاً باید مقدم داشته شود ، ایم بخاطر آنست که قرآن با این بیان می خواهد اشاره به ریشه و اساس بود

ن ایمان نسبت به اعمال صالح کند . تعبیر به ایمان و عمل صالح ، آنچنان تعبیر گسترده ای است که تمام مراحل ایمان به خدا و سایر مبانی اعتقادی را از یکسو ، و انجام هرگونه کار شایسته فردی و اجتماعی و سیاسی و عبادی را از سوی دیگر شامل می شود . 

بیانات امیرالمومنین

علی (ع) :
 
• اصل ایمان برای امر خداوند خوب تسلیم شدن است.( غررالحکم ، صفحه 91) 
• نزدیکترین مردم به خداوند سبحان کسی است که ایمانش بهتر از دیگران باشد .( غررالحکم ، صفحه 93) 
• سه چیز است که هر کس آنها را داشته باشد ایمانش کامل است : عقل ، برداری و علم.( غررالحکم ، صفحه 96) 
• سه چیز است که در هر کس باشد ایمانش کامل است : کسی که چون خشنود شود ، خشنودیش بسوی باطل نبرد و زمانی که خشمگین شود خشمش او را از حق بیرون نبرد و چون قدرت یابد چیزی را که مال او نیست ( به زور و ستم از دیگری ) نستاند .( غررالحکم ، صفحه 160) 
 



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:36 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                                                  

 

 

خلوص عقیده ، خلوص عمل و خلوص عمل یکی از کلیدهای بهشت است . چنانکه در آیات 39 تا 43 صافات می خوانیم : « شما جز به همان اعمالی که انجام می دادید جزا داده نمی شوید ، مگر بندگان مخلص خدا که برای آنها روزی معین و ویژه ای است ، میوه های گوناگون ، و آنها مورد احترامند ، در باغهای پر نعمت بهشت !» 

اما باید دید « مخلَصین » چه کسانی هستند ؟ با دقت در آیات قرآن این نکته مهم بدست می آید که « مخلِص » یعنی کسی که خود و اعمال و نیت خود را خالص کرده ، غالباً در مواردی بکار فته که انسان در مراحل خودسازی بوده است ؛ در حالیکه « مخلص » یعنی خالص شدگان ، بر کسانیکه اطلاق شده که از نظر ایمان و معرفت و عمل به مقام والایی رسیده اند که از قلمرو نفوذ وسوسه های شیطانی خارج شده و مصونیت یافته اند و ابلیس در مقابل آنها سپر انداخته است . چنانچه قرآن از قول ابلیس در آیه 83 سوره ص نقل می کند « به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلَصت ! گمراه خواهم کرد . »
در حقیقت ناخالصی های وجود انسان بر دوگونه است : بخشی از آن قابل تشخیص و رفع است ، و بخشی از آن به قدری باریک و مخفی است که یا بر انسان پوشیده است و یا اگر هم آشکار گردد قدرت برای برطرف ساختن آن را ندارد ، هنگامی که اسنان در راه اخلاص قدم بگذارد و بخش اول از ناخالصی ها را که در توان او است از روح و جان و اعمال خود برچیند ، خداوند بزرگ به لطف و کرمش بخش دوم را از او برمیچیند ، اینجاست که شایسته نام « مخلَص » ( خالص شده ) خواهد بود . 

بیانات امیرالمومنین علی (ع) :

• بهترین عامل آن چیزی است که با اخلاص همراه باشد . (غررالحکم ، صفحه 171)
• هر کس که خلوص نیت او همراه عملش نباشد آن عمل پذیرفته نشود . (غررالحکم ، صفحه 294)
• کسی احراز مزد و پاداش ننماید مگر اینکه عملش را (برای خدا) خالص و پاک گرداند.( غررالحکم ، صفحه 394) 
• خلوص نیت به مقدار نیروی دین بستگی دارد. (یعنی اگر کسی در دین قوی باشد خلوص نیت نیز خواهد داشت) (غررالحکم ، صفحه 215)
درجات اخلاص :
اخلاص دارای مراتبی است که نخستین مرتبه آن عبارت است از اینکه عبادت از ریا و تظاهر و خودنمایی خالص باشد. بنابراین، اگر کسی به قصد پاداش یا برآورده شدن حاجت، عبادت کند عملش صحیح است و همراهی این‌گونه مقاصد با اصل اخلاص منافات ندارد. زیرا اساس اخلاص بر ترک ریا و خودنمایی استوار است. بدیهی است کسی که برای خداوند نماز می‌گذارد و در ضمن از او حاجت می‌خواهد و یا انتظار پاداش و ثواب دارد، ریاکار نیست. البته چنین شخصی اخلاص‌اش کامل نیست زیرا اخلاص کامل آن است که بنده جز خدا نخواهد و در دلش چیزی جز او نباشد . از آنجا که اخلاص گرانبهاترین گوهری است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا می‌شود و آثار فوق‌العاده‌ای نیز دارد.
این نکته روشن است که هر قدر نیت خالصتر باشد به باطن کارها اهمیت بیشتری داده می‌شود تا به ظاهر کار و به تعبیر دیگر محکم‌کاری در حد اعلی خواهد بود، به همین دلیل پیروزی در کار تضمین خواهد شد.


راههای تقویت اخلاص : 

براى كسب اين صفت ارزشمند ، بايد در درجه‌ى اول به درمان رذيله‌ى ريا پرداخت و تا قلب از ريا پاك نشود نمى توان به اخلاص دست يافت . در حقیقت اخلاص در مقابل ریا قرار دارد ؛ براى درمان عملى ريا بايد خويش را به پنهان نمودن عبادات عادت داد ، همانگونه كه معاصى و گناهان را از ديد مردم پنهان مي‌كنيم ! و اگر در خلال عبادت (مثلاً نماز) شيطان وسوسه نمود كه اندك ميلى به ريا برايمان حاصل شود بايد از آن ابراز انزجار و تنفر نماييم. 
به هر جهت بايد با نفس خبيث و شيطان كثيف، مبارزه نماييم و آن قدر اين محاسبه و مراقبه و مبارزه را ادامه داد تا سرانجام در اين ميدان نبرد، پيروز شويم، همانگونه كه شيطان دست از سر انسان برنمي‌دارد و آن قدر وسوسه‌هايش را تكرار مي‌كند تا بلكه پيروز شود. 
براى ايجاد اخلاص در دل علاوه بر معالجه قلب از بيمارى نفس گير «ريا» بايستى با شوق و علاقه به اخلاص توجه به جمال جميل يار نماييم و همه‌ى تلاشمان را در جهت رضاى او خالص گردانيم و اغراض و اهداف پست دنيوى را از صفحه‌ى ذهن و قلب پاك نماييم و به اين نكته توجه كنيم كه عمل را براى هر كس كه به جا آوريم بايد از خود او پاداش بگيريم (‌و بجز خدا چه كسى مي‌تواند پاداش دهد؟)
البته صديقين و مخلصين حقيقى حتى براى پاداشت نيز عملى را انجام نمى دهند و تنها به رضاى او مى انديشند . البته از دیگر راهکارهای تقویت اخلاص گرفتن روزه است ؛ چنانچه حضرت اطمه (س) فرموده اند : « همانا خداوند روزه برای تثبیت اخلاص ما واجب کرده است » 

پس به طور کلی موارد زیر از راههای تقویت اخلاص است  :

• اشتیاق درونی به کسب فضیلت اخلاص 
• ترک ریاکاری و نفاق در اعمال
• ترک خودپرستی و تکبر ذاتی 
• توجه به ذات لایزال الهی
• پاک سازی نیّات در انجام اعمال
• گرفتن روزه ( در روایات به 40 بار روزه برای پاکسازی نیات اشاره شده است )
 



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:32 | نويسنده : صادق رئیسی |
ثمره حفظ زبان
شخصی به پیامبر صلی الله علیه و اله عرض کرد: مرا راهنمایی کن!
پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: زبان خود را کنترل کن.
بار دیگر آن شخص گفت: مرا راهنمایی کن!
پیامبر صلی الله علیه و اله همان جواب را بیان فرمودند.
بار سوم تقاضای راهنمایی کرد.
پیامبر صلی الله علیه و اله باز هم به او فرمودند: زبانت را کنترل کن.
عرض کرد: آیا این مسئله آنچنان مهم است که در هر سه بار مرا به آن توصیه فرمودی؟
پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: وای بر تو! آیا جز آثار زبان، انسان را با صورت درون شعله های دوزخ می افکند؟!


 
دشنام
دوستی بین یکی از یاران امام صادق علیه السلام با ایشان موجب شده بود که وقتی مردم می خواستند از او یاد کنند به نام اصلی او توجه نداشتند و به او می گفتند: «رفیق امام صادق علیه السلام».
روزی به همراه امام داخل بازار کفشدوزها شدند، غلام آن شخص نیز همراه ایشان بود و از پشت سر حرکت می کرد. ناگهان به پشت سر خود نگاه کرد، غلام را ندید. سه مرتبه نگاه کرد؛ اما غلام را نیافت.
مرتبه چهارم که سر خود را به عقب برگرداند غلام را دید، با خشم به وی گفت: مادر فلان! کجا بودی؟
تا این جمله از دهانش خارج شد، امام صادق علیه السلام دست خود را بلند کرد و محکم به پیشانی خودش زد و فرمود:
سبحان الله! به مادرش دشنام می دهی؟ کار ناروا به او نسبت می دهی؟ من خیال می کردم تو مردی با تقوا و پرهیزگاری. معلوم شد که ورع و تقوایی در تو وجود ندارد.
گفت: یابن رسول الله! این غلام «سندی» است و مادرش هم از اهل سند است. خودت می دانی که آن ها مسلمان نیستند.
امام فرمود: مادرش کافر بوده که بوده، هر قومی، سنت و قانونی در امر ازدواج دارد. وقتی طبق همان سنت و قانون رفتار کنند عملشان زنا نیست و فرزندانشان زنازاده محسوب نمی شوند.
سپس به او فرمود: دیگر از من دور شو.
بعد از آن، دیگر کسی آن مرد را با ایشان ندید.
 
 
 
 
آفات کلام
چهار پادشاه هند و خاقان چین و کسرای عجم و قیصر روم در محلی جمع شدند و رأی همه آن ها در مزمت سخن گفتن و مدح خاموشی بود.
یکی از ایشان گفت: من هرگز از خاموشی پشیمان نشده ام؛ اما بسیار از سخنی که گفته ام پشیمان شده ام.
دیگری گفت: هر گاه من سخن می گویم او مالک من می شود و اختیارش در دست من نیست؛ اما تا زمانی که نگفته ام، مالک و صاحب اختیار آن هستم.
سومی گفت: از فرد متکلم تعجب می کنم؛ زیرا اگر کلامی بر خود او برگردد ضرر می رساند و اگر برنگردد، نفعی به او نمی رساند.
چهارمی گفت: به رد آنچه نگفته ام قادرترم از رد آنچه گفته ام.
 
بهترین و بدترین
لقمان حکیم که از بیهوده گویی خواجه سخت ناراحت بود، به دنبال فرصت بود که او را بیدار کند.
روزی مهمانی گرامی بر خواجه وارد شد. به لقمان گفت که گوسفندی ذبح کند و از بهترین اعضای آن غذایی مطبوع درست کند.
لقمان از زبان و دل گوسفند غذایی درست کرد و بر سفره گذاشت.
روز دیگر خواجه گفت: گوسفندی را ذبح کن و از بدترین اعضای آن غذایی درست کند. این بار نیز غذایی از دل و زبان گوسفند آماده کرد.
خواجه از کار او متحیر شد، پرسید: چگونه است که این دو عضو، هم بهترین و هم بدترین اعضا هستند؟
لقمان گفت: ای خواجه! دل و زبان، مؤثرترین اعضا در سعادت و شقاوت هستند؛ چنانچه دل را منبع فیض نور گردانی و زبان را در راه نشر معرفت و اصلاح بین مردم در آوری، بهترین اعضا و هر گاه دل به ظلمت فرو رود و کانون کینه و عناد گردد و زبان به غیبت و فتنه انگیزی آلوده شود از بدترین اعضا خواهند بود.
خواجه از این سخن پند گرفت و از آن پس به اصلاح خویش برآمد.
 


 

عمل بهشتی
محمد کعب روایت کرده است:
پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: نخستین کسی که از این در وارد شود، مردی بهشتی است، پس مردی به نام عبدالله بن سلام وارد شد و جمعی از یاران پیامبر صلی الله علیه و اله برخاستند و به طرف او رفتند و جریان را به او خبر دادند و گفتند:
ما را از مطمئن ترین کاری که داری و به آن امیدواری خبر بده.
گفت: من ضعیفم و مطمئن ترین عملی که با آن به خدا امیدوارم، سلامتی سینه و اندیشه و ترک سخنی است که به من ارتباط ندارد.
 
 
رنج دوزخیان
پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: چهار گروه اند که دوزخیان از رنج آن ها رنج می برند. آن ها میان دوزخ و آب جوش جهنم تلاش می کنند و فریاد می زنند؛ یک گروه از آن ها مردمی هستند که از دهان شان چرک و خون سرازیر است و به او گفته می شود: این شخص دور از رحمت خدا را چه شده است که علاوه بر رنجی که خود داریم ما را آزار می دهد.
می گوید: این شخص دور از رحمت خدا به هر سخن پلید و دردآوری توجه می کرد و از آن لذت می برد؛ چنان که از دشنام لذت می برد. 


تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:30 | نويسنده : صادق رئیسی |
حارث همدانی یکی از دوستان و ارادتمندان مخلص حضرت علی علیه السلام بود و مقام ارجمندی نزد امام داشت. حارث مریض شد و حضرت علی علیه السلام به عیادت او رفت و پس از احوال پرسی فرمود: ای حارث! به تو بشارت می دهم که مرا وقت مرگ و هنگام عبور از پل صراط و کنار حوض کوثر و موقع (مقاسمه) می بینی و می شناسی. حارث عرض کرد: مقاسمه چیست؟
حضرت فرمود: مقاسمه با آتش انجام می گیرد، من در روز قیامت با آتش جهنم مردم را تقسیم می کنم، به آتش می گویم: ای آتش! این دوست من است، او را رها کن و این دشمن من است او را بگیر، آن گاه حضرت دست حارث را گرفت و فرمود: ای حارث! همین طور که دست تو را گرفتم پیامبر صلی الله علیه و اله نیز دست مرا گرفته بود، در آن وقت من از حسد قریش و منافقان به آن حضرت شکایت نمودم، ایشان به من فرمودند: هنگامی که روز قیامت برپا شود من ریسمان محکم خدا را می گیرم و تو ای علی! دامن مرا می گیری و شیعیان، دامن تو را می گیرند.
سپس سه بار فرمود: ای حارث! تو با آن کسی که دوستش داری خواهی بود و همراه کردارت هستی. حارث برخاست و از شدت خوشحالی عبای خود را می کشانید و می گفت: بعد از این باکی ندارم که من به سوی مرگ روم یا مرگ بر سوی من آید.
عمر دنیایی
امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت نوح دو هزار و سیصد سال زندگی کرد. شهرها را بنا کرد و فرزندانش را در آن سکونت داد، سپس ملک الموت نزد او آمد در حالی که زیر آفتاب بود.
گفت: السلام علیک یا نوح! سلام او را جواب داد و گفت: ای فرشته مرگ! برای چه آمدی؟
گفت: آمده ام جانت را بگیرم.
گفت: صبر کن تا از آفتاب به سایه روم، آن گاه جابه جا شد.
نوح گفت: ای فرشته مرگ! تمام آنچه از دنیا بر من گذشت مانند این جا به جا شدنم بود.


تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:29 | نويسنده : صادق رئیسی |
روزی از روزها، شخص شصت ساله ای حساب و کتاب عمرش را می کرد تا حدس بزند در طول عمر، گناهانش چه اندازه است. او بعد از قدری تأمل با خود گفت:
ـ حدود شصت سال از عمرم می گذرد؛ یعنی نزدیک به بیست و دو هزار روز عمر کرده ام. اگر در هر روز فقط یک گناه کرده باشم، اکنون چیزی حدود بیست و دو هزار گناه دارم. وای بر من که با چنین بار عظیمی از گناه می خواهم به سفر آخرت بروم!
شخص مذکور پس از این محاسبه و آگاه شدن بر احوال خویش، فریادی بر کشید و سپس از هوش رفت و فوت کرد.
                                             
نیکوکاری فرزند، عذاب پدر را برطرف کرد
روزی از روزها حضرت عیسی بن مریم «علیه السلام» از قبرستانی می گذشت که مشاهده کرد صاحب قبری را خداوند عذاب می کند.
حدود یک سال از این واقعه گذشت و حضرت عیسی (ع) بار دیگر از آن قبرستان عبور کرد و به کنار همان قبری رفت که صاحب آن را عذاب می کردند. حضرت عیسی (ع) متوجه شد که دیگر عذابی در کار نیست؛ بنابراین، از خداوند سوال کرد:
ـ پروردگارا! سال پیش که از اینجا عبور می کردم، صاحب این قبر در عذاب بود؛ ولی امسال عذابی برای او نیست. چه شده است که عذاب از این شخص برداشته شده است؟
از طرف خداوند به حضرت عیسی (ع) وحی رسید که صاحب این قبر فرزندی دارد که سال پیش به حد بلوغ نرسیده بود؛ ولی اکنون به سن بلوغ رسیده است و کارهای نیکو می کند. به همین دلیل عذاب از پدرش برداشته شده است.

 



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:27 | نويسنده : صادق رئیسی |

کعبه را ابتدا حضرت آدم ساخت و سپس ابراهیم(ع) به کمک پسرش اسماعیل(ع) آن را بازسازی کرد. کعبه در زمان رسول خدا(ص) و قبل از بعثت، به دست قریش و با همکاری رسول خدا، دوباره بازسازی شد. علی(ع) در کعبه به دنیا آمد و امروز مثل گذشته، کعبه مظهر بندگی انسان به خداست . بیایید با هم به خانه خدا سفر کنیم . تصاوير سه بعدی و پانوراماي 180 × 360 درجه ما را بصورت مجازی به آنجا خواهد برد.
با دريافت اين تصاوير مي توانيد خود را به طور كاملا واقعي در آن محيط احساس كنيد.

از قابليت هاي انحصاري اين تصاوير مي توان به موارد زير اشاره كرد :
1) قابليت چرخش سه بعدي تصاوير (180 × 360 درجه) با استفاده از موس
2) طبيعي بودن تصاوير و القاي حس واقعي حضور در محل
3) بررسي محل از نگاه خود
4) قابليت زوم بر روي تصاوير (با استفاده از غلطت بالا و پایین رونده موس)
5) قابليت استفاده از اين تصاوير براي محافظ صفحه نمايش (screen saver)


و اما خانه خدا یا بیت الله الحرام كجاست ؟
به کعبه، خانه خدا، بیت الله الحرام، بیت العتیق ، بیت الحرم و مسجدالحرام نیز می‌گویند. دلیل نامگذاری کعبه به بیت الحرام این است که خداوند ورود مشرکان را به این مکان مقدس حرام و ممنوع فرموده است.
بیت الله الحرام در شهر مکه قرار دارد و در تاریخ، مورد احترام همگان بوده است. بنا بر آیاتی از قرآن و روایات معصومان علیهم السلام خانه کعبه نخستین و مقدس‌ترین بنا و اولین مسجدی است که بر روی زمین ساخته شده است.
در احادیث آمده است که در آغاز آفرینش سراسر زمین را آب فرا گرفته بود و نخستین خشکی که آفریده شد زمین زیر کعبه بود که خشکی‌های دیگر از آن گسترده گشت. بر اساس روایات اسلامی، کعبه را ابتدا حضرت آدم ساخت و سپس حضرت ابراهیم علیه السلام به کمک پسرش اسماعیل علیه السلام تعمیر و بازسازی کرد. کعبه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و قبل از بعثت، به دست قریش و با همکاری رسول خدا، بر اساس بنای اولیه ابراهیم علیه السلام، دوباره بازسازی شد.  
خداوند کعبه و اطراف آن را «حرم» قرار داده است؛ یعنی مقدس شمرده و ارتکاب گناه و قتل و شکار و تجاوز به جان و مال مردم و جنگ و دزدی و راهزنی و ... را در آن جایز ندانسته است. وقتی مجرمی به آنجا پناه ببرد کسی حق مواخذه او را ندارد.
واقعه مهمی که در دوران عبدالمطلب، سرپرست و تولیت کعبه، رخ داد، نجات معجزه آسای آن از ویرانی به دست سپاه ابرهه و اصحاب فیل بود.
دومین حادثه مهم، تولد امیر مؤمنان علی علیه السلام در آن بود. مقارن با ظهور اسلام، صدها بت فلزی و چوبی و سفالی در شکل‌های گوناگون در داخل و بیرون و بر روی دیوارها و سقف کعبه بود، اما در روز فتح مکه که در رمضان سال هشتم هجری رخ داد، رسول خدا وارد کعبه شد و همه بت‌ها را از بین برد.
ساختمان کعبه به شکل مربع مستطیل و دارای چهار ضلع است که هر ضلع آن را رُکن می‌نامند. به مجموع چهار ضلع ارکان کعبه می‌گویند که سه رکن آن چنین نام دارند: رکن یمانی، رکن شامی و رکن عراقی.
ساختمان کعبه 85 / 14 متر ارتفاع دارد، طولش 58 / 11 و عرضش 22 / 10 متر است. بنای کعبه از سنگ‌های سیاه و سختی ساخته شده است که پرده سیاهی بر روی آن قرار دارد.
می گویند نخستین بار حضرت اسماعیل علیه السلام پرده ای بر کعبه کشید و بعدها قریش نیز چنین کردند و پرده‌داری، منصبی ویژه برای آنان محسوب می‌شد. اکنون نیز آن پرده به صورتی خاص بافته و بر روی کعبه نهاده می‌شود.
این بنای شریف بخش‌های دیگری هم دارد؛ همچون حجر الاسود، ملتزم، مستجار، حطیم و حجر اسماعیل. در نزدیکی آن نیز مقام ابراهیم و چاه زمزم واقع است.


جهت دريافت تصاوير و انجام سفر مجازي از طريق زير اقدام نماييد :



نحوه استفاده :
اگرچه اغلب کاربران در اولین نگاه متوجه امکانات این تصاویر خواهند شد اما بهتر است اشاره ای گذرا بر نحوه عملکرد آن داشته باشیم :
1) برای حرکت فقط باید ماوس را حرکت دهید تا به تمامی نقاط تصویر پاناروما دسترسی داشته باشید .
2) در این تصاویر شما می توانید به صورت مجازی لنز عکاسی را زوم کنید . از دکمه اسکرولر ماوس و یا کلیدهای PageUP و PageDown برای تعویض بزرگنمائی تصویر از لنز ۱۷ میلی متر تا لنز ۷۵ میلی متر استفاده کنید . ضمنا این کار را می توانید با نگاه داشتن کلید سمت راست ماوس و عقب و جلو کردن ماوس نیز انجام دهید .
3) برای انتخاب تصویر پاناروما ( سه بعدی ۱۸۰ در ۳۶۰ درجه ) به عنوان محافظ صفحه نمایش ( Screen Saver ) از کلید F5 استفاده کنید .(البته در ابتدا و قبل از اجرای تصویر آن را به محل مشخص و ثابتی انتقال دهید تا پس از فشردن کلید F5 ، تصویر همیشه از همانجا فراخوانی شود.)
4) برای خروج از کلید ESC استفاده کنید .



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:21 | نويسنده : صادق رئیسی |
                                                                    
 
گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام *با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوا نه ام
 گر به  ظاهر دورم از در گاه تو ای نازنین* باز  هم مشتاق  روی دلکش جانا نه ام
 از در  میخانه ات  ای شاهد  خوبان مران*با همه عصیان همان دردی کش میخانه ام
 پرده  بردار  از رخ زیبا  که مشتاق  تو ام* آن  رخ  زیبا  ندیده  ،واله   ودیوانه ام
پادشاه  جودی و ما  بنده در گاه  تو* منتظر بر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
در میان بحر هجران غوطه ور گشتم ولی*باز  هم در   جستجوی  گوهر  دردانه ام
همچون من هرگز نباشد بر درت پیمان شکن*لیک  با الطاف  غیر  از تو،  شها! بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رسوایی ام* ور  نه  آن گردم  که افشان در دل ویرانه ام
انتظارت بیش از حد شد ،تحمل تا به کی؟* آفتا با!   بهر  دیدار  رخت  پروانه ام
  واله و«شیدا » ومستم لیک ،محتاج توام* یک نظر بر من نما، ای عارف فرزانه ام!
 




تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:10 | نويسنده : صادق رئیسی |

 

آیا در دنیا هم انسانی به صورت حیوان درآمده است ؟

 

 

 

همانطوری که از آیه 60 سوره مائده و آیه 166 سوره ی اعراف استفاده شد ، خداوند بزرگ گاهی برای اثبات موضوع و روشن شدن مسئله و دیدن کسانی که ایمانشان به مبدأ و معاد ضعیف است ، افرادی را در همین دنیا در اثر ظلم و جنایاتشان به صورت حیوان درمی‌آورد تا برای بقیه فاسدان و ظالمان درس عبرتی باشد و بقیه مردم هم بدانند گناه چگونه باطن را تغییر می‌دهد و باعث رسوایی در روز قیامت خواهد شد .

 

 

 

 

 

 

 

قیافه شراب خوار در روز قیامت :

 

 

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و السلم ) فرمود :

 

 

 

شارب خمر روز قیامت محشور می‌شود در حالی که صورتش سیاه ، دو چشمش کبود ، دهانش کج ، آب دهانش جاری و زبانش از پشت سرش بیرون آمده .

 

 

 

 

 

 

 

خداوند تبارک و تعالی به حضرت داود ( علیه السلام ) چنین وحی نمود :

 

 

 

« ای داود ! چه بسا بنده ای به نماز می‌ایستد و نماز می‌خواند و من آن نماز را به صورتش می‌زنم و صدایش را از خودم دور داشته ، به طوری که صدای قرائتش به من نرسد . ای داود ! آیا می‌دانی آن نماز گذار کیست ؟ او کسی است که زیاد به خانه ها و حریم مؤمنین با چشم فسق نگاه می‌کند و این کسی است که نفسش او را وسوسه می‌کند به این که اگر امر و حاکم بر مردم بشود از راه ظلم گردنها را بزند .   

 

 



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 23:0 | نويسنده : صادق رئیسی |

 

پیامبر (ص ) :ان الشیطان اذا سمع النداء هرب
به درستی كه شیطان وقتی صدای اذان را شنید فرار می كند.
( كنز العمال ، حدیث 20951 )
نماز جنگ با شیطان است

http://www.taghribnews.com/images/docs/000060/n00060286-b.jpghttp://www.smsha.ir/wp-content/uploads/satan.jpg


در هنگام اذان ونماز جنگ با شیطان را می توان احساس کرد
http://propicnet.com/fa/M_Pic/124d8cbd3b5f88f9089219842b82b841__20111127167.jpg            

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSlWATLAFuKBteIiJE0QQa3dIEIBnuMYoTwm4mNR3QNa6ZylzqXiA&t=1

        

 

 



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 22:56 | نويسنده : صادق رئیسی |

مسئولیت انسان نسبت به نماز خانواده اش  

خیلی دلم می‏خواهد ما به‏ اهمیت نماز كه عمودالدین است پی برده باشیم. هیچ می‏دانید كه ما مسؤول‏ نماز خواندن خاندان خودمان، یعنی زن و فرزند خودمان هستیم یا نه؟ هر فردی ازماهم مسئول نماز خودش است و هم مسؤول نماز اهلش یعنی زن‏ وبچه‏اش.
خطاب به پیامبر اکرم است: «و امر اهلك بالصلوة و اصطبر علیها» (طه/132)، ای پیامبر! خاندان خودت را به نماز امر كن و خودت هم بر نماز صابر باش. این اختصاص به پیامبر ندارد، همه ما به این امر موظف‏ هستیم.
بچه ها را چه باید كرد؟ بچه ها را از كوچكی باید به نماز تمرین‏ داد. دستور رسیده است كه به بچه از هفت سالگی نماز تمرینی یاد بدهید.
البته بچه هفت ساله نمی‏تواند نماز صحیح بخواند ولی صورت نماز را می‏تواند بخواند. از هفت سالگی می‏تواند به نماز عادت كند، چه پسر وچه‏ دختر. یعنی همان اولی كه بچه به دبستان می‏رود، باید نماز را در دبستان‏ به او یاد بدهند، در خانواده هم باید به او یاد بدهند ولی این را توجه‏ داشته باشید كه یاد دادن و وادار كردن با زور نتیجه‏ای ندارد، كوشش كنید كه بچه تان از اول به نماز خواندن رغبت داشته باشد و به این كار تشویق‏ بشود.
به هر شكلی كه می‏توانید موجبات تشویق بچه‏تان را فراهم كنید كه با ذوق و شوق نماز بخواند، زیاد به او بارك الله بگوئید، جایزه بدهید، اظهار محبت كنید كه بفهمد وقتی نماز می‏خواند، بر محبت شما نسبت به‏ او افزوده می‏شود. دیگر اینكه بچه را باید در محیط مشوق نماز خواندن برد.
به تجربه ثابت شده است كه اگر بچه به مسجد نرود، اگر در جمع نباشد و نماز خواندن جمع را نبیند، به اینكار تشویق نمی‏شود، چون اصلا حضور در جمع مشوق انسان است. آدم بزرگ هم وقتی خودش را در جمع اهل عبادت‏ می‏بیند، روح عبادت بیشتری پیدا می‏كند، بچه كه دیگر بیشتر تحت تأثیر است.
متاسفانه كم رفتن ما به مسجد و معابد و مجالس دینی و اینكه بچه‏ ها كمتر در مجالس مذهبی شركت می‏كنند، سبب می‏شود كه اینها از ابتدا رغبت به عبادت پیدا نكنند ولی این برای شما وظیفه است.
 
اما اسلام كه‏ می‏گوید بچه‏ات را وادار به نماز خوان كن، نمی‏گوید آقا فرمان‏ بده، تشربزن، دعوایش كن. نه، ازهر وسیله‏ای كه می‏دانید بهتر می‏شود برای تشویق او به عبادت و نماز خواندن استفاده كرد، شما باید استفاده بكنید. باید ما با بچه‏های خودمان برنامه مسجد رفتن داشته باشیم تا آنها با مساجد و معابد آشنا بشوند.
ما خودمان كه از بچگی با مساجد و معابد آشنا بودیم در این اوضاع و احوال امروز چقدر به‏ مسجد می‏رویم كه بچه های ما كه هفت ساله شده‏اند به دبستان رفته‏اند و بعد به دبیرستان و بعد به دانشگاه ولی اصلا پایشان به مساجد نرسیده است، بروند.
خوب، اینها قهرا از مساجد فراری می‏شوند. حالا ممكن است بگوئید وضع مساجد خراب است، كثیف است، یا مثلا یك روضه خوان می‏آید و حرف‏ چنین و چنان می‏زند. آنها را هم وظیفه داریم كه درست بكنیم، وظیفه كه‏ در یك جا تمام نمی‏شود، وضع مساجد خودمان را هم باید اصلاح بكنیم.
پس‏ این را هم هرگز فراموش نكنید كه ما وظیفه دایم نماز بخوانیم ووظیفه‏ داریم كه خاندان خودمان را هم نماز خوان بكنیم بشكلی كه به نماز راغب و تشویق بشوند، فوائد و خاصیت نماز خواندن و در حدودی كه می‏توانیم فلسفه‏ نماز خواندن را برای بچه‏ها بگوئیم.

 



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 22:53 | نويسنده : صادق رئیسی |
 عمریست که آواره ی دشتی آقا ...            

رفتی و هنوز برنگشتی آقا ...

شاید که چو آمدی و دیدی خوابیم ...

از خیر تماممان گذشتی آقا ...




تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 22:50 | نويسنده : صادق رئیسی |
روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد . . .
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت !
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی !!!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد !
یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند !
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت !
یک روحانی او را دید و گفت : حتما گناهی انجام داده ای !
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد !
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند !
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است !
 سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد. . . .




تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 22:43 | نويسنده : صادق رئیسی |

 

تابستان نزدیک است و سه ماه فرصت ارزشمند برای بسیاری از نوجوانان زیر 20 سال به وجود خواهد آمد. این و برخی موارد مثل راهنمایی خواستن پدر یکی از مخاطبان سایت در مورد فرزندش بهانه‌ای شد که این مطلب را بنویسم.
طبق معمول، دوست دارم بیشتر تجربیات خودم را در مورد مسائل بیان کنم. شما هر کدام را که خواستید به تجربیات خود اضافه کنید.
http://salijoon.ws/mail/910308/20/youth5.jpg
حدوداً دوازده ساله بودم که در مسجد با مرد بزرگی آشنا شدم که قریب به پنجاه و اندی سال سن داشت (بخوانید مرشد) و هنوز هم که هنوز است و قریب به 70 سال سن دارد، باید او را هر هفته ببینم تا از تجربیاتش برایم بگوید و راهنمایم باشد.
یکی از چیزهایی که همیشه به خاطر آن خود را مدیون او می‌دانم این است که از ابتدای دوستی‌مان، هر چند روز یک بار یک جمله را با تأکید خاصی به من می‌گفت:
فلانی! فقط تا 20 سالگی فرصت داری خودت را بسازی!
موقع خداحافظی دوباره می‌گفت: یادت نرود که فقط تا 20 سالگی فرصت داری!
معتقد بود: بعد از 20 سالگی آنقدر مشغله‌ها و درگیری‌های ذهنی برایت پیش می‌آید که ورودی‌هایت را به صفر نزدیک می‌کند و فقط خروجی خواهی داشت. اگر قبل از 20 سالگی خود را خوب ساخته بودی، خروجی‌هایت ارزشمند خواهد بود وگرنه تا آخر عمر خروجی مفیدی نخواهی داشت.
من بارها و بارها در روز این جمله در گوشم زمزمه می‌شد: فقط تا 20 سالگی فرصت داری!
به همین دلیل، تمام سعی‌م را می‌کردم که تا 20 سالگی شخصیتم را به بهترین نحو بسازم.
الان که نگاه می‌کنم، می‌بینم حقیقتاً راست می‌گفت!
شخصیت اصلی من قبل از 20 سالگی ساخته شد و تقریباً قسمت عمده‌ای از دانسته‌هایم برای آن دوران است. بعد از آن درگیر تدریس و کار شده‌ام و بیشتر، خروجی داشته‌ام تا ورودی. دقیقاً 20 ساله بوده‌ام که مدرس شدم و از آن به بعد تقریباً قسمت اعظمی از زندگی‌ام خروجی بوده است تا ورودی.
به هر حال، مواردی که به نظرم می‌رسد که یک نوجوان باید قبل از 20 سالگی انجام دهد را اینجا لیست می‌کنم. می‌دانم که برخی مخاطبان سایت، کمتر از 20 سال سن دارند و هنوز فرصت دارند. اگر شما فرصت را از دست داده‌اید، هر چند بعید می‌دانم بتوانید به آن‌ها عمل کنید، اما اگر توانستید ماهی را همین الان از آب بگیرید، وگرنه برای فرزندانتان شاید مفید باشد:
 
 
1- درس‌های راهنمایی و دبیرستان را با جدیت بخوانید و یاد بگیرید:
باید دقت کنید که این دروس بسیار بسیار ارزشمندتر از آنی هستند که فکر می‌کنید. تمام چیزهایی که گفته می‌شود، در آینده مفید خواهد بود. درس‌ها را سرسری نخوانید تا نمره بگیرید. دروس مهمی مثل ریاضی، فیزیک، شیمی، علوم و حتی فارسی و امثالهم را با جدیت بخوانید.
اگر فکر می‌کنید مدرسه‌ای که در آن هستید، دانش‌آموزانی دارد که علاقه‌ای به درس ندارند یا معلمانی که بیشتر برای پول کار می‌کنند تا عشق، هر چند شما می‌توانید راه خودتان را بروید (همانطور که من در دوران راهنمایی در بدترین مدرسه شهر بودم، اما همیشه بهترین شاگرد بودم)، اما اگر فکر می‌کنید مدرسه غیرانتفاعی و بهتری وجود دارد، به آن مدرسه بروید. (مثلاً یکی از عوامل نجات خودم در بحث درس را این می‌دانم که دبیرستان را در یک مدرسه غیرانتفاعی که بهترین مدرسه بین مدارس شهر بود گذراندم و با بهترین معلمان شهر درس داشتم. اگر می‌خواستم مدارس دولتی را انتخاب کنم، بعید می‌دانم از درس به جایی می‌رسیدم!)
 
 
2- یادگیری مکالمه زبان انگلیسی را از اوائل دبیرستان شروع کنید:
فراموش نکنید که زبان انگلیسی زبان مشترک بین ملت‌هاست. هر کس در هر نقطه‌ای بخواهد بهترین مطلبش را عرضه کند، آن‌را به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر می‌کند. تمام منابع در همه زمینه‌ها به انگلیسی ترجمه شده است و این یعنی اگر انگلیسی را بدانید، می‌توانید از تمام زبان‌های دنیا برای یادگیری استفاده کنید.
بخواهید یا نخواهید، تمام رشته‌ها این روزها پر شده‌اند از کلمات و عبارات انگلیسی. پس اگر می‌خواهید منابع مرجع را در دست داشته باشید، مجبورید به بهترین شکل، زبان انگلیسی را یاد بگیرید.
تجربه خودم را می‌گویم: من از دوم یا سوم دبیرستان بود که به کلاس‌های مکالمه زبان رفتم و تا چهار یا پنج سال در این کلاس‌ها بودم و بعد از آن هم که تا این لحظه مدرس مکالمه زبان بوده‌ام و از این طریق خودم را درگیر نگاه داشته‌ام.
یک مؤسسه را که فکر می‌کنید مدرسین بهتری دارد، انتخاب کنید و تا انتها به آن پایبند بمانید. سعی کنید هر طور شده و با تمام سختی‌هایی که ممکن است سر راه پیش آید، یادگیری زبان انگلیسی را رها نکنید و تا انتها بروید.
هر چند سعی خواهم کرد در یک مطلب جداگانه نکاتی در مورد یادگیری زبان بگویم، اما به طور خلاصه، چند نکته را بیان می‌کنم:
- هیچ کس تا به حال نشده در خانه و با کتاب و سی.دی و امثالهم بتواند مکالمه زبان را یاد بگیرد! هر چند آن‌ها مفید هستند، اما بدون کلاس رفتن، به هیچ کجا نخواهید رسید! بی‌خود زمان را از دست می‌دهید.
- هرگز از این مؤسسه به آن مؤسسه نپرید! یک جا بمانید و ادامه دهید.
- کلاس مکالمه بیش از هر چیز، بهانه است. پس نگویید مدرس خوب نبود، مؤسسه خوب نبود!! همه چیز به خودتان بستگی دارد و کلاس فقط یک بهانه برای مجبور شدن شما به یادگیری است.
- یادگیری مکالمه ممکن است 3 تا 5 سال طول بکشد. در این مدت صبور باشید و اجازه دهید به مرور یاد بگیرید.
- ممکن است تا ترم‌های آخر احساس کنید هیچ پیشرفتی نداشتید! این طبیعی است و نباید کلاس‌ها را رها کنید. در ترم‌های آخر و در موقعیت‌هایی که پیش می‌آید، متوجه می‌شوید که نسبت به ترم‌های اول چقدر پیشرفت داشته‌اید.
 
 
3- به زبان عربی به خوبی مسلط شوید:
ما ایرانی‌ها خوشبختانه به خاطر نزدیکی زبانمان به عربی، این شانس را داریم که بهترین زبان دنیا را در مدت کوتاهی یاد بگیریم. خوشبختانه دروس دوران راهنمایی و دبیرستان تا حد کافی عربی را یاد داده‌اند. اگر آن‌ها را با عشق (و بدون توجه به چرت و پرت‌های انسان‌های بی‌سواد که سعی می‌کنند عربی را بد جلوه دهند) یاد بگیرید، مطمئناً از زندگی خود احساس رضایت بیشتری خواهید داشت.
من خودم را همیشه مدیون معلمان عزیزی دانسته‌ام که باعث شدند من به زبان عربی در حد بسیار خوبی مسلط شوم. (خدا همه‌شان را در دنیا و آخرت سعادتمند کند)
هر طور شده، عربی را یاد بگیرید تا جایی که هر حدیث یا آیه‌ای که خواندند، بتوانید به راحتی به فارسی ترجمه کنید.
از آنجا که بسیاری از کلمات زبان فارسی از زبان عربی وارد شده است، دانستن زبان عربی، زندگی شما را متحول می‌کند. حتی اگر شما یک فیزیک‌دان شوید من شک ندارم که زبان عربی فیزیک شما را متحول می‌کند.
در نکات بعد خواهم گفت که یکی از رموز موفقیت در زبان عربی، یادگیری قرآن و خواندن آن و احادیث است.
زمانی که در کلاس‌های عربی بودیم، هر درس جدیدی که معلم می‌گفت، من کلی حدیث و آیه به ذهنم می‌آمد که آن نکته در آن‌ها رعایت شده بود. به طور مثال وقتی می‌گفت: "ات" جمع مؤنث هیچ وقت مفتوح نمی‌شود، من آیاتی مثل: إن فی خلق السماواتِ و الارض .. و یا الخَْبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ  وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ ([قانون خدا این است که:] زنان ناپاک و خبیث برای مردان ناپاک، و مردان ناپاک برای زنان ناپاک خواهند بود و زنان پاک‌دامن برای مردان پاک‌دامن و مردان پاک‌دامن برای زنان پاک‌دامن خواهند بود) به ذهنم می‌آمد و با خودم می‌گفتم: راست می‌گه پسر! هیچ کجا نداریم که «ات» فتحه بگیره!
بعد از آن هم به سفارش یکی از دوستان روحانی‌ام، کتاب «صرف و نحو ساده» را مطالعه کردم که زبان عربی‌ام کامل‌تر شود و پیشنهاد می‌کنم بعد از پیش‌دانشگاهی، حتماً این کتاب را مطالعه کنید. در همان سنین، چندین و چند جلد کتاب عربی (داستان و روان‌شناسی و امثالهم) گرفتم و خواندم و الان به هیچ کتاب فارسی که از عربی ترجمه شده باشد مثل اینکه به کتاب ترجمه شده‌ی انگلیسی به فارسی اعتماد ندارم، به آن‌ها هم اعتماد ندارم و ترجیح می‌دهم کتاب مرجع عربی‌اش را بخوانم.
باید قبل از 20 سالگی به مرحله‌ای برسید که یک متن عربی تقریباً مثل یک متن فارسی برایتان قابل فهم باشد.
شاید بزرگ‌ترین اشتباه من این بود که در همان سنین برای مکالمه عربی اقدام نکردم. البته در شهر ما یک کلاس مکالمه عربی هم وجود نداشت و ندارد، اما به هر حال، اگر همت می‌کردم، به قم می‌رفتم و مکالمه عربی را هم یاد می‌گرفتم. (دقت کنید که مکالمه عربی و هر زبان دیگری خیلی با متون کتابی فرق می‌کند)
اگر امکانش برای شما وجود داشت، بعد از اینکه به انگلیسی مسلط شدید، به سراغ عربی بروید.
 
 
4- به مطالعه عادت کنید:
یکی دیگر از مواردی که شخصیت شما را می‌سازد همین است. باید در این سنین به مطالعه عادت کنید. باید تندخوان شوید. در این سنین، هیچ مشغله فکری نخواهید داشت! مشغله‌هایی مثل دانشگاه، شغل، ازدواج، درآمد، فرزند و ده‌ها مشغله دیگر که خیلی‌ها را آنقدر درگیر خود کرده که صبح ساعت 7 تا 7 شب وقتشان را می‌گیرید و بعد از آن هم مثل جنازه به خانه می‌رسند و می‌خوابند که فردا را دوباره به همین صورت شروع کنند!
http://salijoon.ws/mail/910308/20/youth1.jpg
تا می‌توانید کتب مهم و مرجع را مطالعه کنید. کتب دینی، تاریخی، ادبی و غیره. البته سیر مطالعاتی داشته باشید و بی‌گدار به آب نزنید!
خیلی از جوانان به اشتباه و ندانسته یک کتاب (مثل کتاب‌های دکتر شریعتی و صادق هدایت و امثالهم) را خواندند و تمام زندگی‌شان نابود شد! مراقب باشید.
در این زمینه، از یک مرشد مثل شخصیتی که در ابتدای مطلب اشاره کردم استفاده کنید.
تجربه خودم: چهارده ساله بودم که به پیشنهاد همان دوستی که در ابتدا گفتم، نامه‌ای به «مرکز پاسخ به سؤالات حوزه علمیه قم» نوشتم و گفتم که می‌خواهم در زمینه تاریخ و مسائل اسلامی مطالعه کنم. لطفاً من را راهنمایی کنید و یک سیر مطالعاتی برایم تعیین کنید. شاید باور نکنید که بعد از 12 سال، من هنوز آن نامه را دارم! عکس گرفتم که ببینید:
http://salijoon.ws/mail/910308/20/my_letter_to_qom.jpg
انصافاً نامه کاملی ارسال کردند و من کتبی که معرفی کردند را تقریباً به همان صورت مطالعه کردم و جلو رفتم. به طور مثال، اولین کتاب‌هایی که معرفی کردند، داستان راستان و دیگر کتب استاد مطهری بود که من شب‌ها در رختخواب دو سه داستان را برای خودم و برادرانم می‌خواندم و بعد می‌خوابیدیم.
همین دوست مذکور، مطالعه هر نوع کتاب از شریعتی را تا سنین بالا برایم ممنوع کرده بود. کتاب‌های ارزشمندی به من هدیه می‌داد و از من می‌خواست که خلاصه‌اش را تحویل دهم تا یک کتاب دیگر جایزه بدهد! تمام آن کتاب‌ها را هنوز دارم و مثل طلا حفظشان کرده و می‌کنم. او بعد از آن، من را مسؤول کتابخانه مسجد کرد و این لحظه، یک نقطه خاص در زندگی‌ام بود.
به هر حال، باید به هر نحوی شده، خود را عادت به مطالعه دهید. باید عادت کنید که اگر نیم ساعت بیکار هستید، یک مجله یا یک برگه یا یک کتاب بردارید و بخوانید. (من حتی در دوران سربازی در بین کلاس‌های خسته کننده که همه می‌خوابیدند، کتاب جیبی از جیبم در می‌آوردم و مطالعه می‌کردم. آنقدر سرم توی کار خودم بود و مطالعه می‌کردم که چند تا از بچه‌ها روز آخر می‌گفتند: حاجی! آدم عجیبی بودی!!!)
هیچ چیز مثل مطالعه روح شما را پرورش نمی‌دهد. شما را در هر زمینه، قوی و صاحب بیان می‌کند.
خلاصه‌نویسی کنید و سعی کنید سررسیدهایی از جملات برگزیده‌ی آنچه خوانده‌اید، پر کنید.
به مرور باید بتوانید یک صفحه کتاب را با یک نگاه مطالعه کنید. به مرور با نگاه به یک مقاله یا کتاب، سریعاً متوجه می‌شوید که کدام بخش‌ها ارزش خواندن دارد و با توجه به آن جمله زیبا از نویسنده خارجی که گفت: "صحیح‌ترین راه مطالعه آن است که فقط بخش‌هایی از کتاب را بخوانید که باید بخوانید" می‌توانید کتاب‌های زیادی بخوانید و مغزتان را پر کنید از مطالب مفید که هر کدام، آینده شما را خواهد ساخت.
 
 
5- تا حد ممکن از کامپیوتر دوری کنید:
من فکر می‌کنم کامپیوتر برای یک دانش‌آموز (به خصوص، قبل از دوم دبیرستان) یک سم به تمام معناست! هرگز به آن عادت نکنید! تمام وقت شما که می‌تواند صرف بهترین کارها شود را می‌گیرد. کامپیوتر برای زمانی است که شما خودتان را به اندازه کافی از دانسته‌های مفید که در کتب هست، پر کرده‌اید و به استفاده مفید از وقت، عادت کرده‌اید و حالا برای تکمیل آن‌ها از کامپیوتر استفاده می‌کنید. اگر قبل از این سنین به کامپیوتر رو بیاورید، معمولاً معتاد بازی کردن و چت کردن و کارهایی که آینده شما را تخریب می‌کند می‌شوید. فرصت برای یادگیری کامپیوتر، بسیار زیاد است.
تجربه خودم: من از سوم دبیرستان تازه شروع کردم با کامپیوتر کار کردن. (اما شبانه روز کار کردم!!)
 
 
6- تمام مسافرت‌های گروهی مدارس و کانون‌ها را بروید:
بعد از 20 سالگی یکی از آرزوهایتان برگشتن به دوران قبل از 20 سالگی و رفتن به مسافرت‌های دسته جمعی با دوستانتان خواهد بود! پس فرصت را از دست ندهید!
تجربه خودم: قبل از دوزاده سالگی، به اتفاق برادران، هر تابستان در یک کانون فرهنگی زیر نظر ارشاد که نزدیک خانه‌مان بود ثبت نام می‌کردیم و تمام اردوها و کلاس‌هایش را می‌رفتیم. بعد از آن هم که در کانون فرهنگی مسجد و پایگاه بسیج، خودمان اردوبرنده شدیم! و به خیلی از نقاط ایران سفر کردیم. هر چند که خیلی از جاها هم ماند :(
الان در این سنین حاضرم تمام رگ‌های بدنم را بکشید اما صحبت از مسافرت نکنید! اما آن زمان، نمی‌فهمیدم سختی و خستگی یعنی چه! هر چه بود، زیبایی و لذت بود. از طرفی، الان یک دوست پیدا نمی‌شود که با او دو قدم راه بروی! چه برسد به مسافرت! (همه باید از خانم‌هایشان اجازه بگیرند!!)
 
 
7- هنرهای لازم را فرا بگیرید:
http://salijoon.ws/mail/910308/20/youth2.jpg
حیف نیست شما با این همه استعداد، خط زیبایی نداشته باشید؟ کلاس‌های خطاطی را در طی سال فراموش نکنید. تا زمانی که مدرک ممتازی و حتی استادی را نگرفته‌اید، دست برندارید.
اگر بگویم یکی از حماقت‌های عمر من، رها کردن خطاطی بعد از گرفتن مدرک "خوش" بود، راست گفته‌ام! هر بار که یاد این ضربه می‌افتم، دلم می‌خواهد برگردم به آن دوران و کار را ادامه دهم! با خواهرانم سه تایی به کلاس می‌رفتیم. هر دو خواهرم ادامه دادند و ممتازی خود را گرفتند و من حماقت کردم و گفتم تا همین حد که خط تحریرم خوب شده است، کافی‌ست!
شما این کار را نکنید. تا انتها بروید.
خطاطی زندگی شما را لذت‌بخش می‌کند. بعدها هر وقت اعصابتان درگیر مسائل سخت زندگی شود، یک خط خطاطی می‌کنید و انگار که از زندگی هیچ چیز دیگری نمی‌خواهید!
علاوه بر لذت، خطاطی به شما کلاس کاری می‌دهد. شما را یک سر و گردن نسبت به بقیه بالاتر نگاه می‌دارد.
کلاس‌های هنری دیگر را تا جایی که به مسیر اصلی‌تان صدمه نزند ادامه دهید. (کلاس‌هایی مثل موسیقی و آواز ممکن است شما را از مسیر اصلی دور کند. مراقب باشید)
کلاس‌هایی مثل معرق‌کاری، تذهیب و امثالهم واقعاً ارزش دارند که برایشان وقت و هزینه کنید.
تجربه من: من تجربه خوبی در این زمینه ندارم! به خاطر اینکه خجالت می‌کشیدم در کلاس‌ها شرکت کنم، فرصت‌های زیادی را از دست دادم :(
 
 
8- مسائل علمی را تجربه کنید:
قبل از 20 سالگی باید خیلی چیزها را تجربه کنید. کنجکاو باشید. کار با میکروسکوپ، تلسکوپ و امثالهم را یاد بگیرید. از خانواده بخواهید که برای خرید این قطعات برایتان هزینه کنند. در کلاس‌های ستاره شناسی و کلاس‌های علمی دیگر شرکت کنید.
http://salijoon.ws/mail/910308/20/youth4.jpg
اگر در درس شیمی و فیزیک یک آزمایش وجود دارد، حتماً تجهیزات آن را بخرید و در منزل تجربه کنید. من عاشق این آزمایشات بودم و هنوز هم کاغذ تورنسل‌هایی که از مدرسه کش رفتم را دارم!! (البته شوخی می‌کنم من آن زمان نفر اول و جزء تیم آزمایشگاه علوم شهرمان بودم و برای مسابقات استانی تمام تجهیزاتی که می‌خواستیم را در آزمایشگاه در اختیارمان قرار می‌دادند، ما هم گاهی برخی از آن‌ها را می‌آوردیم خانه!!)
باور نمی‌کنید اگر بگویم که من در کلاس‌های درسی دانشگاه الان دارم همان آزمایش مهمی را برای دانشجوها توضیح می‌دهم که خودم در دوران راهنمایی به اتفاق بابای خدا بیامرزم تجربه کردم. (سیم لوله و باطری که پایه و اساس صنعت امروزی و دیسک‌های مغناطیسی است)

 
 
9- چند ورزش را تا حد اعتدال یاد بگیرید:
قبل از این، یک نکته بگویم:
من طرفدار این ایده هستم: «از همه چیز تا حدی که لازم است یاد بگیرید».
در همه مسائل، بیش از حد متمرکز شدن روی آن‌را پیشنهاد نمی‌کنم. به طور مثال ورزش حرفه‌ای یا حتی یادگیری قرآن به صورت کاملاً تخصصی و حرفه‌ای را پیشنهاد نمی‌کنم. از هر چیز، تا حدی که فکر می‌کنید لازم است برای یک زندگی شیرین و پرسعادت، یاد بگیرید. مثلاً شنا، پینگ‌پنگ، اسب‌دوانی و امثالهم ورزش‌های خوبی هستند که من خودم تا حدی که لازم داشته‌ام یاد گرفته‌ام.
http://salijoon.ws/mail/910308/20/youth3.jpg
اما ورزش‌هایی مثل جودو، کشتی، وزنه‌برداری، پرورش اندام و امثالهم به نظرم واقعاً بی‌ارزش هستند. کشتی یاد بگیری که چه؟ تمام استخوان‌های بدنت بشکند و جودو یاد بگیری که چه؟ گول مسؤولین ورزش مملکت را نخورید که برای اینکه نام ایران و در کنارش نام خودشان بالا برود، اینقدر برای ورزش‌های بی‌فایده‌ای مثل جودو و کاراته و امثالهم تبلیغ می‌کنند.
ورزش باید پرورش دهنده روح و جسم باشد نه شکننده جسم و دچار کننده روح به خشم و خشونت و غرور!
 
اگر شیعه (مسلمان) هستید ادامه را بخوانید:
اگر مسلمان هستید، این شانس را دارید که کارهای ارزشمند دیگری نیز در این سنین انجام دهید تا با یک اعتماد به نفس و مغزی پاک و ارزشمند وارد دوران جوانی شوید.
 
 
10- تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید:
تا قبل از 20 سالگی باید تکلیف خودتان را مشخص کنید: آیا واقعاً و از ته قلب می‌خواهید مسلمان باشید یا خیر؟ اگر می‌خواهید مسلمان آبکی باشید، همان بهتر که دین دیگری را انتخاب کنید چون اسلام برای کسی که مسلمان واقعی نباشد، بیشتر ضرر است تا فایده (و لایزید الظالمین الا خسارا). اما اگر تصمیم گرفتید، مسلمان باشید، باید مسلمان واقعی باشید!
باید به این جمله از ته قلب باور داشته باشید:
هیچ راه نجاتی به جز اسلام نیست!
باید به اطرافتان خوب نگاه کنید و ببینید که هر کس این جمله را باور نداشته است، با مغز به زمین خورده است!
اگر می‌خواهید دکتر متخصص قلب هم باشید، باید بدانید که اسلام حداقل کاری که برای شما می‌کند این است که از شما در برابر بی‌راهه رفتن‌ها، اعتیادها، گرفتار مستی‌ها و زن‌بازی‌ها و گناه‌آلود شدن‌ها محافظت می‌کند. باور ندارید؟ آینده، نزدیک است!
حالا، اگر این را پذیرفتید، بقیه نکات را بخوانید.
 
 
11- تجوید قرآن را به طور کامل یاد بگیرید:
از سنین کم (ده دوزاده سالگی) در کلاس‌های قرآن که در مراکز قرآنی و مساجد تشکیل می‌شود شرکت کنید. باید در عرض سه چهار سال، دو جلد کتاب "حلیة القرآن" (تجوید سطح یک و دو) را مو به مو بلد باشید و به بهترین شکل روی آیات قرآن پیاده کنید.
قرآن خواندن کسی که تجوید می‌داند و عربی‌اش خوب است هزاران برابر نسبت به آن کسی که هفتاد سال است مسجد می‌رود و نمی‌داند آیه «أم من یجب المضطر اذا دعاه...» یعنی چه، ارزش دارد! زندگی شما با فهم آیات متحول می‌شود. بعید است کسی عربی و تجوید بداند و قرآن بخواند و دلش بیاید قرآن را فراموش یا بی‌احترامی کند.
یک خاطره: چند شب پیش یکی از جوانان مسجد که تسلط نسبتاً کاملی به تجوید دارد، اذان گفت... بعد از نماز دیدمش و گفتم: فلانی! انتهای اذان گفتی، «و صل الله علی محمد و آله و سلّم» دقت کن که «و سلّم» با سین است نه با صاد! چشمانش درشت شد و گفت: واای! راست می‌گویید، ممنونم. یکی از دوستان که کنارمان بود، گفت: از کجا فهمیدی او فکر می‌کرده با صاد است؟ گفتم ما با هم با زبان تجوید صحبت کردیم، هر دو منظور هم را فهمیدیم! اگر خواستی بفهمی، دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها فلان مسجد، آقای فلانی کلاس تجوید دارد. دو سه سال که کلاس بروی، می‌فهمی که جریان چه بود!!
تجربه خودم: از سیزده سالگی سه چهار تا کلاس تجوید و صوت و لحن را با هم شرکت می‌کردم. جمعه‌ها یک کلاس صوت و لحن با بهترین استاد شهرمان می‌رفتم، شب‌های یک شنبه و سه شنبه با یک پیرمرد قدیمی که مرحوم شد برای تمرین کلاس می‌رفتم و دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها کلاس تجوید پیش یکی از جوانان قاری شهر. هر چه یاد می‌گرفتم، می‌آمدم مسجد خودمان به بچه‌های مسجد یاد می‌دادم!
به هر حال، نوجوان عزیز! اگر تجوید و عربی را یاد گرفتی، آن‌وقت وقتی دعای کمیل را می‌خوانی، انگار تمام وجودت از شوق و لذت پر می‌شود و فکر می‌کنی هیچ چیز در دنیا زیباتر از قرآن و امثال این دعاها نیست. تو با یک همت چند ساله می‌توانی از پیرمردها و پرزن‌هایی که هفتاد سال است فرش مسجدها از رفت و آمدشان ساییده شده اما هنوز نمی‌دانند «إن الله و ملائکته...» که بعد از نماز می‌خوانند یعنی چه، جلو بزنی! :)
 
 
12- حداقل یک بار کل رساله مرجع تقلید خود را بخوانید:
شب‌ها (مثلاً در تعطیلات تابستان) فرصت بسیار خوبی برای مطالعه است. رساله مرجع مورد نظرتان را بردارید و یک بار از اول تا آخر بخوانید. تمام احکام را بخوانید. حتی اگر پسر و در سنین بعد از بلوغ هستید، احکام زنان را نیز بخوانید و اگر دختر هستید، احکام پسران را بخوانید. مسخره است که یک پسر نداند چرا مادرش روزهای خاصی از ماه را برای نماز صبح بلند نمی‌شود و نباید از او بپرسد که کی نماز خواندی که ما ندیدیم!!! (جوکی که یکی از دوستان تعریف می‌کرد و چقدر خندیدیم!!)
مسخره‌ترین چیزی که بین بچه‌های مذهبی دیده‌ام، این است که همه مجالس عزا و ولادت ائمه را درو کرده اند و تمام مداحی‌های حاج منصور را حفظ کرده‌اند، اما یک بار رساله را نخوانده‌اند که با ضروری‌ترین احکام دینشان آشنا شوند.
تسلط به احکام نیز مثل تمام موارد بالا، به شما در زندگی اعتماد به نفس می‌دهد.
تجربه خودم: نوجوان که بودم، خانواده‌های نزدیکمان من را به شوخی «آیة الله» صدا می‌کردند!!! من یک بار به طور کامل رساله آیة الله بهجت را خواندم و بعد از چند سال وقتی استاد قرائتی گفت مسلمان باید هر دو سال یک بار، تمام دانسته‌هایش را از روی کتاب مرور کند، حتی سوره حمد را، یک بار مسائل مهم را مرور کردم و همینطور کتاب استفتائات مقام معظم رهبری را مطالعه کردم. (هر چند که قرار نیست تمام احکام را حفظ کنیم، فقط موارد ضروری را یاد می‌گیریم و بقیه را مرور می‌کنیم که اگر به آن‌ها برخوردیم به ذهنمان بیاید که آن حکم در فلان بخش از رساله هست. ضمن اینکه احکام اسلام دائماً نیاز به تکرار دارند. پس هر چند خیلی از مسائل برایم تکراری شده است، اما برنامه سمت خدا را قبل از اذان ظهر که احکام را بیان می‌کند، باید حتماً نگاه کنم)
 
 
13- یک بار قرآن را به صورت عربی قرائت کنید، یک بار با معنی و یک بار تفسیر کل قرآن را بخوانید:
باید قبل از 20 سالگی یک دوره کل قرآن را روخوانی کنید (قرائت‌های شبانه مساجد فرصت خوبی است). سپس یک دوره با معنی و سپس یک دوره به صورت تفسیری بخوانید. یک دوره تفسیر استاد قرائتی را بخرید (تفسیر نور) و در منزل داشته باشید. مثلاً من در چند سال گذشته، بعد از نماز صبح، چند صفحه از تفسیر نور را می‌خواندم. البته اعتراف می‌کنم که مسائل بعد از بیست سالگی اجازه نداد بیشتر از جلد 5 پیش بروم و برای خودم از این بابت متأسفم. امیدوارم توفیق خواندن ادامه‌اش را داشته باشم. فقط اگر شروع کردید، خلاصه‌برداری فراموش نشود. (هر چند که تفسیر نور یک نوع خلاصه برداری از تفسیر نمونه به نظر می‌رسد)
 
 
14- به عبادت عادت کنید:
اگر قبل از 20 سالگی نتوانید از خود یک انسان معتقد و عابد بسازید، خیلی بعید است بعد از 20 سالگی بتوانید کاری برای خودتان کنید!
یک شیعه واقعی برای خودش یک برنامه عبادی دارد.
سعی کنید دعاهای مشهور را تا حد ممکن حفظ کنید و در موقع‌های پیشنهاد شده، ادا کنید.
تعقیبات تمام نمازها که برنامه خاصی به زندگی اقتصادی شما می‌دهد حفظ کنید و بخوانید، به دعاهایی مثل توسل، دعای کمیل، دعای ندبه، زیارت عاشورا، دعای عهد و غیره پایبند باشید. خود را در لیست نماز شب‌خوان‌ها ثبت کنید حتی اگر شده به خواندن یک رکعت نماز وتر، قبل از خواب. اگر سعادت دنیا و آخرت را می‌خواهید، بین الطلوعین را بیدار بمانید (حتی وب‌گردی کنید، اما بیدار بمانید).
آیه‌های مهم قرآن را حفظ کنید تا هر حرکتی که در زندگی می‌کنید، یکی از آن‌ها یادتان بیاید و طبق آن آیه عمل کنید تا زندگی‌تان طبق یک روال صحیح باشد.
و خلاصه، همیشه این شعر را در ذهنتان مرور کنید: در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری‌ست / ورنه هر گبری به پیری می‌شود پرهیزکار
 
 
15- در آخر: عجله نکنید!
شاید با خواندن مطالب بالا اشتیاق پیدا کنید که همه را با هم انجام دهید و بعد، احتمالاً با شکست مواجه شوید و زده شوید. دقت کنید که به مرور باید این کارها را انجام دهید. چند تا که مهم‌تر است را در این تابستان، تعدادی را در حین تحصیل و بقیه را تابستان بعد و خلاصه یک برنامه‌ریزی داشته باشید.
نمی‌توانید برنامه‌ریزی کنید؟ من یک راه معجزه‌آسا به شما نشان می‌دهم: سعی کنید که مسلمان واقعی باشید! همین!
اسلام خودش به شما نظم را یاد می‌دهد. خداوند خودش برای شما برنامه‌ریزی می‌کند و شما را به آنجا که باید برساند می‌رساند.
موفق باشید؛

 



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 13:42 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                  

 



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1387برچسب:, | 13:31 | نويسنده : صادق رئیسی |

خودشناسی
از مسائل مهم انسان و شاید مهمترین آنها، شناخت خود انسان است. آدمی قبل از آنکه به شناخت جهان پیرامون خود و نیک و بد آن بپردازد،باید خود را بشناسد و گنجینه های فطرت و نهاد خود را کشف نماید و آنها را به کمال برساند و امیال نفسانی و شهوانی خود را تعدیل کند. در این صورت است که به بزرگ ترین سعادت نایل می شود. اما اگر غفلت بورزد و استعدادهای خود را نیابد و شکوفا نسازد و فقط نیازهای مادی و امیال نفسانی و حیوانی خود را برآورد، گرفتار خسران می گردد و از مرتبه انسانیت به حیوانیت تنزل می کند. دعوت به شناخت انسان از توصیه های مهم پیامبران الهی، عالمان اخلاق، عارفان و فیلسوفان است و انسان خود نیز اهمیت آن را احساس می کند.البته، آدمی از جهات مختلف، موضوع شناخت و علوم گوناگون است. روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، اخلاق، پزشکی، اندام شناسی، زیست شناسی و بیوشیمی و... هر کدام، از نظرگاه خاصی انسان را مورد مطالعه قرار می دهند؛ اما منظور از شناخت انسان در این مبحث، آن است که او دارای استعدادها و نیروهایی برای فهم خود و جهان و تکامل انسانی است. اگر انسان با تامل و تفکر، امکانات و استعدادهایی که برای رشد و تکامل در او آفریده شده است، بشناسد، بهتر می تواند سرمایه های وجودی خود را به کمال برساند. قرآن و روایات اسلامی، انسان را به خودشناسی دعوت می کنند.
قرآن می فرماید:
- انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است؛1
- آیا انسان به یاد نمی آورد که ما او را آفریدیم و حال آنکه چیزی نبوده است؛2
- ای کسانی که ایمان آورده اید! به خود بپردازید... .3
امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید: کسی که به خودشناسی دست یابد، به بزرگ ترین سعادت و کامیابی رسیده است.4بنا به نقل تاریخی بر در معبد دلفی، در یکی از شهرهای یونان باستان، برای کشف رموز خلقت و پیچیدگی های وجود انسان، نوشته بودند که «خود را بشناس!» در تاریخ فلسفه، خودشناسی، از نظریات اساسی سقراط حکیم بوده است.5 ایمانویل کانت، از فیلسوفان بزرگ مغرب زمین، می گوید: انسان قبل از هر چیز باید به ارزیابی و شناخت دقیق توانایی شناخت خود بپردازد.6
بنابراین، در اهمیت خودشناسی، جای هیچ شک و شبهه ای نیست؛ اما برای روشنی هرچه بیش تر رجحان و ضرورت خودشناسی، می توان به دلایل ذیل اشاره کرد:
 
1- مقدمه کمال انسانی
 

اگر آدمی قبل از هر چیز خود را بشناسد، بهتر می تواند از سرمایه های وجودی خود بهره ببرد و آنها را شکوفا سازد؛ زیرا نقطه آغاز همان شناخت سرمایه های وجودی است. او می تواند از خود بپرسد: آیا حد وجودی انسان در حد سایر حیوانات است یا قدرت تعالی و رشد و پرواز کردن؟ اگر قدرت تعالی و پرواز به عالم ملکوت دارد تا چه حد می تواند پرواز کند؟ اگر انسانی که قدرت تعالی و پرواز دارد، از آن استفاده نکند و از سرمایه های وجودی خود بهره نبرد، آیا شایسته مذمت است؟ آیا انسان غیر از بدن مادی، حقیقت دیگری به نام روح دارد؟ اگر انسان دارای روح است، نیازهای آن چیست و چگونه باید برآورده شود و چگونه باید تکامل پیدا کند؟ پاسخ به این پرسش ها مقدمه تکامل انسانی است.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید:کسی که به خودشناسی دست یابد، به بزرگ ترین سعادت و کامیابی رسیده است
2- پیش درآمد جهان شناسی
 

شناخت جهان عبارت است از تعامل انسان با جهان خارج از خود. انسان بعد از تعامل است که می گوید، می بینم، می شنوم و می شناسم. سوال اساسی این است که موجودی که از آن به «من» تعبیر می کنیم، چه اندازه در شناخت سهم دارد؟ آیا همه سهم برای انسان است، یا سهم اساسی برای جهان خارج است و یا هر دو سهیم هستند؟ لازمه پاسخ به این سوال، خودشناسی است. انسان باید ابتدا قوا و ابزارهای شناخت خود و گستره و مرزهای آنها را بشناسد تا بعد به شناخت جهان دست یابد. امیرالمونین علی(علیه السلام) در این باره می فرماید:

کیف یَعرِفُ غیرَه مَن یَجهَلُ نَفسَه.7
 

کسی که خود را نمی شناسد، چگونه غیر خود را تواند شناخت؟!

مَن عَرَفَ نفسه کان لغیره اعراف و من جهل نفسه کان بغیره اجهل.8
کسی که خور را بشناسد، دیگری را بهتر می شناسد و کسی که به خود جاهل است، به دیگران جاهل تر است.
 
 3- مقدمه خداشناسی
خدا ،انسان ،تقوا ،خودسازی
امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید:
مَنَ عَرَفَ نفسه عَرَف رَبَّه.9
 

هر کس خود را بشناسد، پروردگارش را می شناسد.

خودشناسی را، که مقدمه خداشناسی است، می توان از جهات گوناگونی مورد تامل قرار داد:
-از آنجا که فطرت آدمی با معرفت خدا عجین است، دعوت به خودشناسی در واقع دعوت به خداشناسی و ارتباط با خدا است. امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید: خدایا! تو قلب ها را با محبت خود و عقل ها را با معرفت خود سرشته ای.10
بنابراین، خودشناسی، مقدمه محبت و معرفت با خدا است.
- وجود انسان، وجودی وابسته و ممکن الوجود است و چنین موجودی نمی تواند، آفریننده خود باشد. بنابراین، هنگامی که آدمی به خودشناسی می پردازد، وابستگی خود را به خدا احساس می کند. قرآن مجید می فرماید:
ای مردم! شما به خدا نیازمندید و خدا است که بی نیاز ستوده است.11
- اگر انسان ساختار پیچیده خود را مورد تامل قرار دهد، به ناظمی حکیم و علیم که چنین ساختاری را پدید آورده است، آگاه می گردد. قرآن در این باره می فرماید:
- و در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است و در وجود خود شما؛ آیا نمی بینید؟!12
 
 4- حلال مشکلات انسان
 

بساری از مشکلات روحی و روانی و فکری و اخلاقی انسان ناشی از خودشناسی است. اگر آدمی، حقیقت واقعی خود، هدف خلقت، رابطه خود با خدا، موقعیت خود در نظام هستی، تاثیر زندگی دنیوی در آخرت، نقش اخلاق نیکو و برخورد مناسب با دیگران، سهم ثروت در کیفیت زندگی و نقش مصیبت ها و خوشی ها را در زندگی بداند. بسیاری از مشکلات او حل می گردد و زندگی سعادت آمیزی را برای خود رقم می زند. بسیاری از مکاتب ساخته و پرداخته دست بشر نظیر ماتریالیسم، لیبرالیسم، نازیسم، تبعیض نژادی، سرمایه داری و اگزیستانسیالیسم الحادی، که امروزه سرنوشت آدمیان را رقم می زنند، ریشه در عدم شناخت انسان دارند. اگر آدمی خود را به خوبی می شناخت، دیگر گرفتار این مکاتب نمی گشت و می توانست در پرتو تعقل و خردورزی به آرامش راستین دست یابد که همان اُنس با خدا و تبعیت از فرامین الهی است.

 تبیان




تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 13:5 | نويسنده : صادق رئیسی |
سرطان سینه
اگرچه بسیاری از محققان و دانشمندان همچنان در تلاش هستند تا به یافته‌ های جدیدی درباره عوامل تاثیرگذار در افزایش احتمال ابتلا به سرطان سینه در بین زنان دست یابند، اما گروهی از کارشناسان از چند دهه گذشته سبک خاص طراحی لباس های زنانه را به عنوان یکی از عوامل مهم در ابتلا به سرطان سینه معرفی کرده‌ اند.
بررسی های انجام شده حاکی از آن است که پوشیدن لباس‌ های خیلی تنگ در بلند مدت احتمال گسترش تومورهای سرطانی را در بافت سینه افزایش خواهد داد.
این نوع لباس‌ ها مانع از خروج ترشحات لنف شده و افزایش مواد سمی در بافت سینه زمینه مناسبی را برای ابتلا به سرطان سینه به وجود خواهد آورد. اما از آن جایی که هنوز شواهد کافی در تایید این نظریه ارائه نشده است نمی ‌توان به این نتیجه رسید که ارتباط مستقیمی بین پوشیدن لباس ‌های تنگ و ابتلا به سرطان سینه وجود داشته باشد و به همین دلیل نباید آن را به عنوان عامل مهمی در افزایش احتمال ابتلا به این بیماری در نظر گرفت.
مخالفان این نظریه‌ بر این باور هستند که عوامل تاثیرگذار بر افزایش خطر ابتلا به این بیماری معمولا عواملی هستند که میزان ترشح هورمون‌ های داخلی بدن را تحت ‌تاثیر خود قرار می ‌دهند.
سن هر فرد و همچنین سن آن فرد در هنگام تولد نخستین فرزندش می‌ تواند میزان ترشح هورمون‌ های داخلی بدن را تغییر دهد.
بر این اساس احتمال ابتلا به سرطان سینه در بین زنانی که فرزندی نداشته ‌اند و یا این که بعد از سن 30سالگی نخستین فرزندشان متولد شده باشد به مراتب بیشتر خواهد بود.
اگرچه شیر دادن به فرزندان و همچنین انجام فعالیت های ورزشی از جمله عوامل بازدارنده ابتلا به این بیماری است اما باید توجه داشت که وجود موارد ابتلا به این سرطان در میان اقوام نزدیک بیش از هر عامل دیگری تاثیرگذار خواهد بود.
به نظر می ‌رسد که شکل‌ گیری این باور غلط بیش از هر چیز ناشی از ترس از ابتلا به سرطان سینه در بین جوامع غیر شهری است که عادات زندگی شهری و شهرنشینی را به عنوان عامل مهمی در گسترش و شیوع بیماری ‌های مختلف در نظر می‌ گیرند. اگرچه پذیرفتن این که تجمع مایعات لنفی در بافت سینه سبب شکل ‌گیری تومورهای سرطانی می‌ شود درست و منطقی به نظر می ‌رسد اما حقیقت این است که مسیر حرکت این مواد به طرف غددی است که در قسمت زیر بازوها و در محل اتصال دست‌ ها به تنه قرار گرفته ‌اند.
افرادی که این باور غلط را پذیرفته‌ اند در تلاش هستند این‌ طور وانمود کنند که عوامل زمینه ‌ساز ابتلا به سرطان سینه عواملی خارجی و قابل کنترل هستند و این در حالی است که این باور ناشی از عدم شناخت آن ها نسبت به دیگر عوامل زمینه‌ساز ابتلا به این بیماری است. نتایج به دست آمده از بررسی‌ های انجام شده در این زمینه نشان داده است که عوامل هورمونی و ژنتیکی در مقایسه با عوامل خارجی نظیر قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی مختلف نظیر آفت‌کش‌ها و اسپری‌ های خوشبوکننده از تاثیر بیشتری در افزایش احتمال ابتلا به این بیماری برخوردار هستند.
بنابراین لازم است تحقیقات و مطالعات بیشتری در این زمینه انجام شود تا بتوان عوامل تاثیرگذار در ابتلا به این بیماری را شناسایی کرده و با توجه به آن ها تغییراتی در سبک زندگی به وجود آورد.
تبیان




تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | 13:3 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                                                                                                                      

 
 
 
بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز می‌گردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران می‌باشد.
همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمی‌آید، مسأله بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانه‌ها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پاره‌ای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشته‌اند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام)نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.
بنابراین (و همانگونه که قرآن نیز ذکر می‌نماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود می‌شناخته اند. با مراجعه به تاریخ می‌توان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده‌اند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، می‌توان به "بحیرای راهب" اشاره نمود.
بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثه‌ای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر سبب می‌شد که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد. به دنبال همین تربیت الهی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سالهای قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده معنوی و مشاهدات روحانی داشته و نتیجتاً ایشان تمام این دوران را با پاکی و طهارت و معنویت سپری کرده‌اند. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: "خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت. این فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری می‌کرد."
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر همین حالات معنوی و طهارت روحی، ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز و بویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج می‌بردند. همچنین به منظور تفکر و عبادت در مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره می‌گرفتند و به کوه حرا (که در شمال شرقی مکه واقع است) می‌رفتند. این کناره‌گیری برای حُنَفا و برخی یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است. گویند عبدالمطلب، جد بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایه‌گذار این رسم بوده است. او به هنگام ماه رمضان برای خلوت و عبادت به کوه می‌رفت و مستمندانی را که از آنجا می‌گذشتند، اطعام می‌نمود.
در واقع می‌توان گفت که این خلوت‌گزینی، زمینه‌ای برای تقویت هرچه بیشتر حیات روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقدمه‌ای برای بعثت و نزول وحی به آن حضرت به شمار می‌رفته است.
در دوران این خلوت‌گزینی‌ها نیز همچون سایر مراحل گوناگون زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) (که پرورش یافته در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دامان ایشان است)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی می‌نمود و گاهی اوقات برای ایشان آذوقه و آب و غذا می‌برد.
پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را طواف می‌نمودند.
این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیع‌ترین و خاضع و خاشع‌ترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.


ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 11:45 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                              

سلام.اين پست رو كامل بخونين بعد اگر خواستين نظر بدين.نه بياين نخونينشو كامنت بذارين.پس تا آخر بخونينش شمارو ياد خوب چيزي ميندازه و مطمئن باشين يه كمكه واستون.

 

كاروان مسافران موعد همزمان با فرا رسيدن اجل معلق براي عزيمت به يك سفر خارق العاده از كليه داوطلبان و غير داوطلبان بدون ثبت نام دعوت به عمل مي آورد.

مبدا: دنياي فاني                           مقصد: ديار باقي                           سن افراد: مطرح نيست

زمان حركت: خدا ميداند              مدت سفر: بسيار طولاني            وسايل مورد نياز: دو متر پارچه سفيد


توشه راه: ايمان به خدا،ولايت ائمه اطهار عليه السلام و عمل صالح.

 

                          توجه: براي رفاه حال خود به نكات زير توجه نمائيد.


1-از آوردن مقام،ثروت،خانه و ماشين به داخل محوطه جدا خودداري فرماييد.


2-قبل از حركت،خمس،زكات و كليه حق و حقوق خود را با خدا،پيامبر و ائمه اطهار

و مردم و مخصوصا فقرا تسويه فرماييد.


3-از آوردن بار اضافي از قبيل حق الناس،غيبت،تهمت،دروغ و... خودداري كنيد.


4-از ارائه هرگونه خدمات روشنايي معذوريم.در صورت لزوم تا زماني كه در ديار مقصد

هستيد،نماز را فراموش نكنيد.


5-چون سفر طولاني است،حتما قبل از عزيمت از كليه دوستان ،بستگان و

مخصوصا كساني كه با ايشان قطع رابطه نموده ايد حلاليت بطلبيد.


6-اموال به جاي مانده از شما ممكن است بلاي جان شما باشد،قبل از رفتن تكليف

آن را روشن كنيد.


7-جهت سكونت براي هر نفر يك متر مربع جا شده،از آوردن همراه بپرهيزيد.


8-چنانچه كه از تنگي جا نگرانيد پاكيزه و خوش اخلاق باشيد و حرام خواري نكنيد.


9-قبل از حركت به بستگان توصيه كنيد از آوردن دسته گل هاي سنگين،سنگ

قبرهاي تجملاتي و برگزاري مراسم پر خرج پرهيز كنند.


10-از پذيرايي شايسته،از بانوان بد حجاب شديدا معذوريم.

                   

    (( براي كسب آگاهي بيشتر به قرآن و اهل بيت مراجعه نماييد))


تماس و مشاوره: رايگان،مستقيم،شبانه روزي،بدون اشغالي و بدون وقت قبلي در دسترس شماست.


درصورت نياز با شماره هاي زير تماس بگيريد:


  سوره انبياء آيه 47        سوره شوري آيه 20        سوره قلم آيه 44  

   سوره تغاين آيه 5    

                                سوره نساء آيه 45          سوره روم آيه 19


تذكر: قبل از آنكه مايه عبرت ديگران بشويد از گذشته ديگران پند بگيريد.


                      براي تمامي شما سفري آسوده آرزومنديم

       

مدير كاروان: حضرت عزرائيل



تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 11:34 | نويسنده : صادق رئیسی |

                   



تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 10:52 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                                                         

 

 

 

 

نام امام هفتم ما ، موسی و لقب آن حضرت کاظم ( ع ) کنيه آن امام " ابوالحسن " و " ابوابراهيم " است . شيعيان و دوستداران لقب " باب الحوائج " به آن حضرت داده اند . تولد امام موسی  کاظم ( ع ) روز يکشنبه هفتم ماه صفر سال 128هجری در " ابواء " اتفاق افتاد . دوران امامت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر ( ع ) مقارن بود با سالهای  آخر خلافت منصور عباسی و در دوره خلافت هادی و سيزده سال از دوران خلافت هارون که سخت ترين دوران عمر آن حضرت به شمار است . امام موسی  کاظم ( ع ) از حدود 21سالگی بر اثر وصيت پدر بزرگوار و امر خداوند متعال به مقام بلند امامت رسيد ، و زمان امامت آن حضرت سی و پنج سال و اندکی بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بيشتر بوده است ، البته غير از حضرت ولی عصر (عج ).

صفات ظاهری و باطنی و اخلاق آن حضرت
حضرت کاظم ( ع ) دارای قامتی معتدل بود . صورتش نورانی و گندمگون و رنگ مويش سياه و انبوه بود . بدن شريفش از زيادی عبادت ضعيف شد ، ولی همچنان روحی قوی و قلبی  تابناک داشت . امام کاظم به تصديق همه مورخان ، به زهد و عبادت بسيار معروف بوده است . موسی بن جعفر از عبادت و سختکوشی به " عبد صالح " معروف و در سخاوت و بخشندگی مانند نياکان بزرگوار خود بود . بدره های ( کيسه های ) سيصد ديناری و چهارصد ديناری  و دو هزار ديناری مي آورد و بر ناتوانان و نيازمندان تقسيم مي کرد . از حضرت موسی کاظم روايت شده است که فرمود : " پدرم ( امام صادق (ع ) ) پيوسته مرا به سخاوت داشتن و کرم کردن سفارش مي کرد " . امام ( ع ) با آن کرم و بزرگواری و بخشندگی خود لباس خشن بر تن مي کرد ، چنانکه نقل کرده اند : " امام بسيار خشن پوش و روستايی لباس بود " و اين خود نشان ديگری است از بلندی  روح و صفای باطن و بي اعتنايی آن امام به زرق و برقهای  گول زننده دنيا . امام موسی کاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زيردستان بسيار با عاطفه و مهربان بود . هميشه در انديشه فقرا و بيچارگان بود ، و پنهان و آشکار به آنها کمک مي کرد . برخی از فقرای مدينه او را شناخته بودند اما بعضی - پس از تبعيد حضرت از مدينه به بغداد - به کرم و بزرگواريش پی بردند و آن وجود عزيز را شناختند . امام کاظم ( ع ) به تلاوت قرآن مجيد انس زيادی داشت . قرآن را با صدايی حزين و خوش تلاوت مي کرد . آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد مي آمدند و از روی  شوق و رقت گريه مي کردند . بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گراميش را - روی در روی - بد مي گفتند و سخنانی دور از ادب به زبان مي راندند ، ولی  آن حضرت با بردباری و شکيبايی با آنها روبرو مي شد ، و حتی  گاهی با احسان آنها را به صلاح مي آورد ، و تنبيه مي فرمود . تاريخ ، برخی از اين صحنه ها را در خود نگهداشته است . لقب " کاظم " از همين جا پيدا شد . کاظم يعنی : نگهدارنده و فروخورنده خشم . اين رفتار در برابر کسی يا کسانی بوده که از راه جهالت و نادانی  يا به تحريک دشمنان به اين کارهای زشت و دور از ادب دست مي زدند . رفتار حکيمانه و صبورانه آن حضرت ( ع ) کم کم ، بر آنان حقانيت خاندان عصمت و اهل بيت ( ع ) را روشن مي ساخت ، اما آنجا که پای گفتن کلمه حق - در برابر سلطان و خليفه ستمگری - پيش مي آمد ، امام کاظم ( ع ) مي فرمود : " قل الحق و لو کان فيه هلاکک " يعنی : حق را بگو اگرچه آن حقگويی موجب هلاک تو باشد . ارزش والای حق به اندازه ای است که بايد افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند . در فروتنی  - مانند صفات شايسته ديگر خود - نمونه بود . با فقرا مي نشست و از بينوايان دلجويی مي کرد . بنده را با آزاد مساوی مي دانست و مي فرمود همه ، فرزندان آدم و آفريده های خدائيم . از ابوحنيفه نقل شده است که گفت : " او را در کودکی ديدم و از او پرسشهايی کردم چنان پاسخ داد که گويی از سرچشمه ولايت سيراب شده است . براستی  امام موسی بن جعفر ( ع ) فقيهی  دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود " . محمد بن نعمان نيز مي گويد : " موسی بن جعفر را دريايی بي پايان ديدم که مي جوشيد و مي خروشيد و بذرهای دانش به هر سو مي پراکند " .

.



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 9:52 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                                             

 
 قانون صف: اگر شما از يک صف به صف ديگري رفتيد سرعت صف قبلي بيشتر از صف جديد خواهد شد.

قانون تلفن: اگر شما شماره تلفني را اشتباه گرفتيد آن شماره هيچگاه اشغال نخواهد بود.

قانون تعمير: بعد از اين که دستتان حسابي گريسي شد بيني شما شديدا” شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه: اگر در حين کار ابزاري از دست شما افتاد قطعا” به پرت ترين گوشه ممکن خواهد خزيد.

قانون معذوريت: اگر بهانه تان پيش رئيس براي دير آمدن امروز پنچر شدن ماشينتان باشد روز بعد قطعا” به خاطر پنچر شدن ماشينتان ديرتان خواهد شد.

قانون حمام: وقتي که خوب زير دوش خيس خورديد تلفن شما زنگ خواهد زد.

قانون روبرو شدن: احتمال روبرو شدن با يک آشنا وقتي که با کسي هستيد که مايل نيستيد با او ديده شويد افزايش مي يابد.

قانون نتيجه: وقتي مي خواهيد به کسي ثابت کنيد که يک ماشين کار نمي کند قطعا” کار خواهد کرد.

قانون بيومکانيک: نسبت خارش هر نقطه از بدن با ميزان دسترسي به آن نقطه نسبت عکس دارد.

قانون تئاتر: کساني که صندلي آنها از راهرو دورتر است ديرتر مي آيند.

قانون قهوه: قبل از نوشيدن اولين جرعه از قهوه داغتان رئيستان از شما کاري خواهد خواست که تا سرد شدن کامل قهوه طول خواهد کشيد.



تاريخ : پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, | 11:2 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                                                     

 

شبكه خبر: دكتر قیصر امین پور، رشته های تحصیلی مختلفی را تجربه كرد وی سال 57 از رشته دامپزشكی دانشگاه تهران ترك تحصیل كرد. امین پور همچنین از رشته علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال 1363 ترك تحصیل كرد و در سال 1376 با راهنمایی دكتر شفعی كدكنی موفق به اخذ دكترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد. 

وی همچنین تدریس در دانشگاه الزهرا 70 - 1367 و تدریس در دانشگاه تهران از سال 1370 تاكنون را عهده دار بوده است. 
امین پور دبیر شعر هفته نامه سروش طی سال های 71-60، سردبیر ماهنامه ادبی - هنری سروش نوجوان 83- 67، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است. 

"ظهر روز دهم" (برنده جایزه جشنواره كتاب كانون پرورش فكری)؛ "به قول پرستو" (برنده جایزه جشنواره كتاب كانون پرورش فكری)؛ "تنفس صبح"، "در كوچه آفتاب"، "منظومه روز دهم"، "توفان در پرانتز"، "بی بال پریدن"، "گلها همه آفتاب گردانند" از جمله آثار وی هستند. 

وی برنده تندیس مرغ آمین 1368، برنده تندیس ماه طلایی (برگزیده شعر كودك و نوجوان 20 سال انقلاب) است. 

اگر بخواهیم شعری از جنگ بگوییم حتماً سرآمد شاعران آن، قیصر امین پور به یادمان خواهد آمد همانكه روزگاری سروده بود: 

می خواستم شعری برای جنگ بگویم 
دیدم نمی شود 
دیگر قلم زبان دلم نیست. 
گفت: 
باید زمین گذاشت قلم ها را 
دیگر سلاح سرد سخن كار ساز نیست 
باید برای جنگ 
از لوله تفنگ بخوانم 
با واژه فشنگ 



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, | 10:32 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                                                         

 

گفتم: خسته‌ام
گفت: "لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/53)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: "فاذکرونی اذکرکم" منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: "و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا" تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: "واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله" کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109)

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره‌ کنی تمامه!
گفت: "عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم" شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)

گفتم: "انا عبدک الضعیف الذلیل..." اصلا چطور دلت میاد؟
گفت: "ان الله بالناس لرئوف رحیم" خدا نسبت به همه‌ی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/143)

گفتم: دلم گرفته
گفت: "بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا" باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/58) 

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله 
گفت: "ان الله یحب المتوکلین" خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/159)

گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!
گفت: "و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره" بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/۱۱) 

 گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛                                                                                                گفت: "فانی قریب" من که نزدیکم (بقره/186



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, | 12:24 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                                    
                                                         

مصطفی به روایت غاده ـ 1

سال‌ها از آرام گرفتن چمران می‌گذرد. روزهای تکاپو و از پشت صخره‌ای پشت صخره دیگرپریدن و پناه گرفتن، و روزهای جنگ‌های سرنوشت ساز پایان یافته‌اند و اکنون در این روزگار به ظاهر آرام «غاده چمران» با لحنی شکسته داستانی روایت می‌کند، «داستان یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت به سوی کلمه بی‌‌‌نهایت.»

سال‌ها از روزی که سرانجام چمران در این زمین آرام گرفت می‌گذرد و این بار غاده داستانی از تاریخ این سرزمین روایت می‌کند، داستان «مرد صالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص.»

دختر قلم را میان انگشتانش جابه جا کرد و بالاخره روی کاغذی که تمام شب مثل میت به او خیره مانده بود نوشت «از جنگ بدم می‌آید» با همه غمی که در دلش بود خنده‌اش گرفت، آخر مگر کسی هم هست که از جنگ خوشش بیاید؟ چه می‌دانست! حتماً نه. خبرنگاری کرده بود، شاعری هم، حتی کتاب داشت. اما چندان دنیا‌گری نکرده بود. «لاگوس» را در آفریقا می‌شناخت چون آنجا به دنیا آمده بود و چند شهر اروپایی را، چون به آنجا مسافرت می‌رفت. بابا بین آفریقا و ژاپن مروارید تجارت می‌کرد و آن‌ها خرج می‌کردند، هر طور که دلشان می‌خواست. با این همه، او آن قدر لبنانی بود که بداند لبنان برای جنگ‌‌ همان قدر حاصلخیز است که برای زیتون و نخل. هر چند نمی‌فهمید چرا!

نمی‌فهمیدم چرا مردم باید همدیگر را بکشند. حتی نمی‌فهمیدم چه می‌شود کرد که این طور نباشد، فقط غمگین بودم از جنگ داخلی، از مصیبت.

خانه ما در صور زیبا بود، دو طبقه با حیاط و یک بالکن رو به دریا که بعد‌ها اسرائیل خرابش کرد. شب‌ها در این بالکن می‌نشستم، گریه می‌کردم و می‌نوشتم. از این جنگ که از اسلام فقط نامش را داشت با دریا حرف می‌زدم، با ماهی‌ها، با آسمان. این‌ها به صورت شعر و مقاله در روزنامه چاپ می‌شد. مصطفی اسم مرا پای همین نوشته‌ها دیده بود. من هم اسم او را شنیده بودم اما فقط همین. در باره‌اش هیچ چیز نمی‌دانستم، ندیده بودمش، اما تصورم از او آدم جنگ جوی خشنی بود که شریک این جنگ است.

ماجرا از روزی شروع شد که سید محمد غروی، روحانی شهرمان، پیشم آمد و گفت: آقای صدر می‌خواهد شما را ببیند. من آن وقت از نظر روحی آمادگی دیدن کسی را نداشتم، مخصوصا این اسم را. اما سید غروی خیلی اصرار می‌کرد که آقای موسی صدر چنین و چنان‌اند، خودشان اهل مطالعه‌اند و می‌خواهند شمارا ببینند. این همه اصرار سید غروی را دیدم قبول کردم و «هرچند به اکراه» یک روز رفتم مجلس اعلای شیعیان برای دیدن امام موسی صدر، ایشان از من استقبال زیبایی کرد. از نوشته‌هایم تعریف کرد و اینکه چقدر خوب درباره ولایت و امام حسین (ع) «که عاشقش هستم» نوشته‌ام. بعد پرسید: الان کجا مشغولید؟ دانشگاه‌ها که تعطیل است. گفتم: در یک دبیرستان دخترانه درس می‌دهم. گفت: این‌ها را‌‌ رها کنید، بیایید با ما کار کنید. 
 



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, | 11:1 | نويسنده : صادق رئیسی |

امام جمعه مشهد با بیان اینکه ‌آرزوی رهبر معظم انقلاب زیارت قبر مطهر امام حسین(ع) است از روحانیون عتبات خواست که سلام رهبر معظم انقلاب را به محضر مبارک امام حسین(ع) برسانند.

به گزارش شناخت رهبری به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی مقام معظم رهبری، ‌آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی در جلسه توجیهی ویژه روحانیون و مداحان عتبات عالیات اظهار داشت: زیارت قبر مطهر امام حسین(ع) آرزوی رهبر معظم انقلاب است.

وی با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب آرزوی کربلا دارند اما شرایط به گونه‌ای است که این امکان وجود ندارد، خاطرنشان کرد: یک روز پیش از زمانی که می‌خواستم به سفر معنوی عتبات عالیات مشرف شوم، در خدمت آقا بودم، عرضه داشتم فردا به کربلا می‌روم که آقا با یک نگاه حسرت‌آمیزی گفتند ما را که فراموش نمی‌کنید.

آیت‌الله علم‌الهدی خطاب به روحانیون کاروان‌های عتبات عالیات با تاکید بر اینکه عزت روحانیت به برکت رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است، تصریح کرد: به عنوان ادای حق رهبری، مقید باشیم که یک زیارت یا حداقل سلامی از طرف ایشان به محضر آقا سیدالشهدا(ع) عرض کنیم به امید اینکه رهبر عزیزمان به این آرزویشان برسند.
 



تاريخ : یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, | 13:4 | نويسنده : صادق رئیسی |

رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیاناتی بعد از شهادت «علی‌اکبر شیرودی» فرمودند: او به یکی از برادران گفته بود "دعا کن شهید بشوم. از بعضی جریانات سیاسی خیلی دلم گرفته." درگیری‌های سیاسی، این جوان مؤمن را بسیار برآشفته و ناراحت کرده بود. شیرودی نخستین نظامی بود که به او اقتدا کردم و نماز خواندم.

به گزارش  شناخت رهبری به نقل از فارس ، خلبان شهید «علی اکبر شیرودی» از فرماندهان برجسته هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی بود که حماسه‌های ناب و بی‌بدلیل آفرید.

 

بسیاری از بزرگان و شهدا در وصف شیرودی سخن گفته‌اند اما کلام امام خامنه‌ای که آن زمان رئیس شورای عالی دفاع بودند از شیرینی خاصی برخوردار است. خصوصاً اینکه تأکید می‌کنند، او نخستین نظامی بود که در نماز به او اقتدا کرده‌اند. آنچه در ادامه می‌آید بازخوانی این سخنان است در ایام سالگرد شهادت شهید قهرمان، شیرودی.

*همیشه آماده شهادت بود

در هفته گذشته، ما دو عنصر عزیز، دو قهرمان، دو سرباز اسلام را از دست دادیم. دو جوانی که در راه خدا، مدت‌های مدید با قاطعیت و با ایمان کامل جنگیده بودند. یکی سروان شهید، افسر هوانیروز شیرودی، یکی دیگر سرگرد ادبیان.

این دو نظامی مسلمان، برای ما خیلی حرف‌ها دارند. وجود این‌گونه عناصر در ارتش جمهوری اسلامی، خیلی معنا دارد. مردم نمی‌دانند عناصر مؤمن و مکتبی ارتش چه می‌کنند و چگونه عناصری هستند، این دو قهرمان، در راه خدا جنگیدند و شهید شدند.

سروان شیرودی یک خلبان هوانیروز بود و انسانی همیشه آماده شهادت. به یکی از برادران که از دوستان قدیمی‌اش و از روحانیون متعهد در کرمانشاه است، گفته بود "فلانی بیا یک خداحافظی از روی خاطر جمعی با تو بکنم، زیرا می‌دانم که باید شهید بشوم."

این برادرمان گفته بود که خدا کند حفظ بشوی و خدمت کنی. گفته بود "نه! سرهنگ کشوری را خواب دیدم. به من گفت، شیرودی یک عمارت خیلی خوبی برایت گرفته‌ام. باید بیایی توی این عمارت بنشینی. لذا می‌دانم رفتنی هستم."

به یکی از برادران گفته بود "دعا کن شهید بشوم. از بعضی جریانات سیاسی خیلی دلم گرفته." درگیری‌های سیاسی، این جوان مؤمن را بسیار برآشفته و ناراحت کرده بود. شیرودی نخستین نظامی بود که به او اقتدا کردم و نماز خواندم.

می‌گفت "قبل از جنگ، برای من خاک هیچ ارزشی نداشت و همیشه می‌گفتم هیچ‌وقت برای خاک نخواهم جنگید، اما حالا یک مشت خاک این منطقه، به خاطر حفظ اسلام برای من عزیزترین چیز است. خاک این منطقه با خون شهدایی مانند سهیلیان، کشوری و امثال اینها آغشته شده و آنها سربازان اسلام بودند و فقط برای اسلام و در اختیار و تحت فرمان امام می‌جنگیدند. آنها برای امام والاترین و بیشترین ارزش را قایل بودند و می‌گفتند، حاضریم طبق دستور امام فرزندان‌مان را برای پیروزی این انقلاب قربانی کنیم."



تاريخ : یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, | 12:53 | نويسنده : صادق رئیسی |

به گزارش خبرنگار مهر، برای رفتن تا منزل جانبازی که عنوان "جانباز 100 درصد" را یدک می کشد باید با پای دل رفت، پایی که سکوت نمی شناسد و بی محابا می رود تا بداند و بگوید. شاید هفته و روز زن بهانه بود برای گفتن از احساسی که در عمق جان یک زن رخنه کرده است، احساسی که بی اندازه دوستش دارد و همین احساس هزاران علامت سوال را در ذهنمان کاشته است.

با پای دل می رویم و مهمان صاحبخانه ای می شویم که رد عبور فرشتگان را می شود در خانه اش پیدا کرد. قدم که می گذاریم احساس عجیبی به ما می گوید که اینجا حس غریبی دارد! حسی به اندازه همین جمله گنگ و مبهم.

 

اینجا شهید زنده ای به آسمان خیره شده است...

اینجا شهید زنده ای روی تخت دراز کشیده و به آسمان خیره شده است و با نگاهش نجوا می کند، جانباز 100 درصد "سید نورخدا موسوی منفرد" سه سال است در حالت کما همینطور خیره به سقف اتاق می نگرد و انگار در عمق نگاهش چیزی است که مسحورمان می کند! نه تنها ما را بلکه هر کسی را که اینجا قدم گذاشته و جادو شده است.

می گویند هر روز از هر جای ایران دوستان و آشنایانی به نیت زیارت "شهید زنده" می آیند! جانبازی که رد گلوله گروهک ملعون ریگی را می توان روی پیشانی اش گرفت، "نور خدا" شهید پاسداشت کیان مملکت است، شهید حفظ خاکی که برایمان بیش از همه دنیای خاکی می ارزد!

زهرا سادات دختر کوچک سید نورخدا می گوید که پدرش سه سال و دو ماه و 10 روز است که به آسمان خیره شده و انگار منتظر است! دخترک شماره روزهای انتظار پدرش را خوب می داند و حتی ساعت هایش را هم شمرده است.

تنها 10 سال سن دارد و قرار است بعد از سه سال چراغ شادی را امشب در دهمین سالگرد تولدش در خانه نورانی "سید" روشن کند، می گوید این تولد، تولد 10 سالگی او نیست، تولد نویدی است که دکتر برای یک بار دیگر "زهرا" گفتن سید نورخدا به آنها داده و بی اندازه خوشحالشان کرده است.

خیلی! شمردنی نیست!

تا آمدن خانم حافظی همسر "سید نورخدا" با زهرا سادات گپ می زنیم و او هم از همکلاسی هایش می گوید که گاهی برای دیدن "بابایی" به خانه شان می آیند، کمی از معدلش می گوید و اینکه هر سال شاگرد اول می شود. از اینکه سه سال انتظار بابا را چطور تاب آورده است و اینکه چطور به مادر کمک می کند تا نیازهای بابا را برطرف کنند.

خلاصه دخترک حرفهای گفتنی زیادی دارد ولی مادرش با سینی چایی که مقابلمان می گذارد رشته کلام را به دست می گیرد تا جواب سوالی را که از زهرا سادات پرسیده ام خودش بدهد و با نگاه گرمش می گوید: هر اتفاقی برای "سید" بیفتد ما دوستش داریم، حتی هر روز بیشتر از روز گذشته! و زهراسادات با تکان دادن سرش حرف مادر را تایید می کند.

می گویم زهرا جان حالا جواب سوال را خودت بگو، بابا را چقدر دوست داری و دخترک جواب می دهد: خیلی! شمردنی نیست! و جوابش دقایقی سکوت را مهمان فضای اتاق می کند.

از زن جوان که به زحمت 37 سالش تمام شده است می خواهم قصه زندگی اش را با "سید نورخدا" بگوید تا با سکوت معناداری مرور کند روزهای قشنگی را که هر شب شاید در ذهنش به آنها می اندیشد.

یک قصه تمام نشدنی...

 

 می گوید همه زندگی ما قصه است، یک قصه تمام نشدنی که دوست ندارم تمام شود. از جوابش شگفت زده می شوم، انگار که قرار نبوده چنین جوابی بشنوم با تعجب می پرسم دوست ندارید تمام شود؟ و با همان نگاه مصمم می گوید نه! شوهرش را همینطوری روی تخت، بدون حتی یک واکنش، یک کلمه، یک نگاه معنادار و حتی یک صدا یا آوای با مفهوم دوست دارد و همین شگفت زده ام می کند!

می گوید غریبه ها از شهرهای دور و نزدیک برای دقیقه ای با "سید نورخدا" بودن به اینجا می آیند تا از اتاقی که فرشته ها قدم هایشان را آنجا می گذارند بی نصیب نمانند و من خوشبخت ترین زن روی زمین هستم که همه روزم اینجا شب می شود و شبم به سپیده پیوند می خورد.

از 14 سال زندگی مشترک با "سید" حرفها دارد، ولی همه 11 سال یک طرف و سه سال و دو ماه و 10 روز آخرش یک طرف! می گوید من از 17 اسفندماه سال 87 یک بار دیگر متولد شده ام، همزمان با بهشتی شدن سید نورخدا من هم اوج گرفتم تا توفیق پرستاری "شهید زنده" را داشته باشم.

سید دلم را برد!

از روز آشنایی با "سید" می پرسم و با صورت گل انداخته می گوید که برای اولین بار در روز خواستگاری او را دیده و همان روز هم عاشقش شده است! وقتی از عشقش حرف می زند به مانند همه زنان محجوب و با حیای لرستانی صدایش می لرزد و صورتش سرخ و سفید می شود و می گوید: سید دلم را برد!

کمی تامل می کند و حرفهایش را به روز جانباز شدن سید پیوند می زند. می گوید همه چیز در عملیات کمین در شرق زاهدان و در نبرد با گروهک ریگی اتفاق افتاد. می گوید "سید" مرخصی داشته و قرار بوده همان روز برگردد ولی نوبت مرخصی اش را به همکارش می دهد تا توفیق حضور داشته باشد. می گوید اگر این مقاومت نبود شاید فاجعه ای رخ می داد، شاید!

پرستار یکی از اهالی بهشت شده ام...

 

 زن جوان تند و تند حرف می زند و من فقط گوش می کنم، گاهی آنقدر محو حرفهایش می شوم که نمی توانم کلمه ای بنویسم. می گوید "نمی دانی خون سید چه ها کرده است"، می گوید "شیرین ترین روزهای زندگی ام را سپری می کنم"، می گوید " من پیش کسی هستم که ایمان دارم بهشتی می شود و چقدر خداوند به من لطف داشته که پرستار یکی از اهالی بهشت شده ام"، می گوید...

در نگاهش غرور خاصی است که بی اندازه مجذوبم می کند، غروری که زندگی در کنار یک مرد بهشتی و یک شهید زنده به او داده و این احساس تمام روحش را تسخیر کرده است.

با مکث خاصی سوالم را مزمزه می کنم و می پرسم "خسته نمی شوی؟" می گوید از چه؟ با کمی تامل انگار که نمی دانم حرفم را چطور در قالب کلمات بیاورم با شرمندگی در چشمانش نگاه می کنم و از نگاهم منظورم را می خواند و می گوید: نه!

پرستاری فرزند زهرا(س) سهم کمی نیست!

سریع پی سوالم را می گیرم و می پرسم تا به حال از خدا گلایه کرده ای که "حقت این نبوده است؟" و بازهم جوابش سوالم را شرمنده می کند و می گوید: این تمام حق من از زندگی بوده است، پرستاری فرزند زهرا(س) سهم کمی نیست!

انگار که احساس می کند حرفش را شعار پنداشته ام پی حرف هایش را می گیرد و می گوید: اینها که می گویم شعار نیست، واقعیت زندگی من است، واقعیت همه سه سال و 2 ماه و 10 روز زندگی با یک "شهید زنده"!

احساس زنی که سالهاست همسرش بدون واکنشی روی تخت دراز کشیده و خیره مانده همه وجودم را مبهوت کرده است. زن جوان که انگار استیصال مرا دریافته حرف هایش را ادامه می دهد و می گوید: من فقط از "سید" دو سوال دارم، یکی اینکه آیا از من راضی است و دوم اینکه مرا هم پیش مادرش زهرا(س) شفاعت می کند؟

می ترسم کم بیاورم!

می گویم برای شفای "سید" دعا می کنی؟ و بازهم جواب عجیب زن جوان که "سید به دعای من احتیاج ندارد، خدا خودش به سید شفا داده است..."

می گوید که گاهی برای "سید" و خوشبختی شان اسفند دود می کند، می ترسد این خوشبختی تمام شود و با لبخندی می گوید همه به زندگی ما غبطه می خورند! می گوید همیشه در زندگی مان "تک" بوده ایم و حالا هم در همه دنیا "تک" هستیم.

از او راجع به ترس ها و واهمه هایش می پرسم، آرام می گوید: می ترسم کم بیاورم! قبل از دعا کردن برای هر چیزی داخل پرانتز به خدا می گویم به من توانی بده که در این مسیر ثابت قدم باشم.

روی پیشانی "سید نورخدا" بوسه می زند و می گوید روزی هزار بار پیشانی "سید" را بوسه باران می کنم، اینجا رد گلوله ای است که خانواده ما را بهشتی کرد!

یک زن دیگر متولد شده است!

کبری حافظی همسر جانباز 100 درصد "سید نورخدا موسوی منفرد" معلم است ولی به خاطر همسرش مرخصی گرفته و کلاس درس را رها کرده است. خودش می گوید کلاس درس من اینجاست، من اینجا امتحان پس می دهم و به جای معلمی پرستارم!

از تحمل و صبرش می پرسم و می گوید که قبل از جانباز شدن "سید نورخدا" خیلی روحیه حساس و عاطفی داشته است. می گوید وقتی سید سرما می خورد برایش تب می کردم! کمی مکث می کند و ادامه می دهد: ولی انگار آن زن حساس و کم تحمل تمام شده و یک زن دیگر متولد شده است!

از آرزوهایش سوال می کنم و با خوشحالی تمام از در آستانه تحقق قرار گرفتن آرزوی دیدار با مولایش حضرت آیت الله خامنه ای می گوید. با ذوق زدگی خاصی می گوید که موافقت شده که به همراه بچه هایش به دیدار رهبری بروند تا یکی از آرزوهایش رنگ واقعیت بگیرد.

آیا این منم!؟

می گویم راستی خانم حافظی چطور با سید ارتباط می گیری وقتی نه می تواند حرفی بزند و نه واکنشی و نه حتی نگاهی؟ انگار که از حرفم خوشش نمی آید، می گوید: من آنقدر به سید نزدیکم که نیازی به حرف یا کلامی نیست. وقتی تشنه می شوم احساس می کنم سید تشنه است و وقتی کمی آب روی لبهایش می ریزم عطش خودم هم رفع می شود!

می گوید سید در کما قرار دارد ولی همه احساسش را احساس می کنم. انتظار ندارد من احساسش را درک کنم برای همین حرف هایش را با این جملات تمام می کند: کسی نمی داند سید چه کرده است با دل من!گاهی وقتها به خودم نگاه می کنم و می گویم آیا این منم!؟

جز سکوت در مقابل حرفهای این بانوی صبر و ایثار چیز دیگری در ذهن قلمم نمی گنجد، احساسش همه وجودم را پر کرده ولی انگار حرفهایش را جز خودش کس دیگری نمی تواند درک کند، برای همین مهر سکوت بر لبهایم می زنم تا او بگوید و بگوید و بگوید و حرفهایش همین گزارش شود.

برای رفتن از جایگاه فرشتگان و جایی که یک "شهید زنده" روی تخت به چشمان آسمان خیره مانده است پاهایم یاری نمی کند، انگار همان حس غریب همه وجودم را مسحور کرده است، اینجا جادویی به وسعت نگاه یک شهید جاریست، با وضو وارد شوید.


 



تاريخ : یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, | 12:38 | نويسنده : صادق رئیسی |

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!

چقدر خنده داره که 100 هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!

چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد یا کلیسا طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!

چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!

چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن یا کتاب مقدس سخته اما خوندن 100 صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!

چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین ردیف یک مکان مذهبی مثل کلیسا یا مسجد تمایل داریم!

چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!

چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان کتب مقس و قرآن رو به سختی باور می کنیم!

چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!

چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی رو می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!

خنده داره . اینطور نیست؟!

دارید می خندید؟

دارید فکر می کنید؟

این حرفارو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاس گذار باشید که او خدای اعلی و دوست داشتنی است.

آیا این خنده دار نیست که وقتی که می خواید این حرفارو به بقیه بزنید خیلی ها رو از لیست خودتون پاک می کنید بخاطر اینکه مطمئنید که اونها به هیچ چی اعتقاد ندارند؟!!!

خنده داره؟ ...... نه تاسف آوره.



تاريخ : یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, | 11:26 | نويسنده : صادق رئیسی |

                                           داستان بسیار زیبای کوهنورد و ایمان به خدا

 


کوهنوردی می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد شب بلندی های کوه را تماما در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمی دید همه چیز سیاه بود همان طور که از کوه بالا میرفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد ودر حالی که به سرعت سقوط می کرد . از کوه پرت شد . در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. اکنون فکر می کرد مرگ چه قدر به او نزدیک است نا گهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود وفقط طناب او را نگه داشته بود ودر این لحظه سکوت برایش چاره ای نماند جز آنکه فریاد بکشد
خدایا کمکم کن
نا گهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده می شد جواب داد: از من چه می خواهی؟
ای خدا نجاتم بده!
واقعا باور داری که من می توانم تو را نجات دهم؟
البته که باور دارم
اگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن
یک لحظه سکوت...
و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد.
گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند بدنش از یک طناب آویزان بودو با دست هایش محکم طناب را گرفته بود....
و او فقط یک متر از زمین فاصله داشت....

نکته ها:
حضرت على(علیه السلام) در روایتى کوتاه مى فرمایند: «آمِن تَأمَن» ایمان بیاور تا در امان باشى. آن حضرت همچنین ایمان به خدا را مساوى با آرامش و امنیت مى دانند و مى فرمایند: «الایمانُ امان» ایمان همان امنیت و آرامش است.
بشر در زندگى، خواه ناخواه، همچنان که خوشى ها، شیرینى ها، به دست آوردن ها و کام یابى هایى دارد، رنج ها، مصایب، شکست ها، از دست دادن ها، تلخى ها و ناکامى هایى نیز دارد و روشن است که بشر موظّف است با طبیعت دست و پنجه نرم کند، تلخى ها را به شیرینى تبدیل نماید. ایمان در انسان نیروى مقاومت مى آفریند و تلخى ها را قابل تحمّل مى گرداند. انسان با ایمان مى داند هر چیزى در جهان حساب معیّنى دارد و اگر واکنش در برابر تلخى ها به نحو مطلوب باشد، به فرض این که خود این تلخى غیر قابل جبران باشد، به نحوى دیگر از طرف خداوند متعال جبران مى شود.
فرد باایمان هنگامى که به یاد قدرت بى پایان خداوند متعال مى افتند، امیدوار مى شوند و در پرتو آن مشکلات خود را حل شده مى بیند.

 

*************************************************************

 

                                                                 خداوند پژواک کردار ماست

 


مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه می گذشت، که به چوپان پیری برخورد. غذایش را با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی صحبت کردند. بعد صحبت به وجود خدا رسید.
مرد گفت : اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسوول هیچ کدام از اعمالم نیستم . زیرا مردم می گویند که او قادر مطلق است و اکنون و گذشته و آینده را می شناسد.
چوپان زیر آواز زد و پژواک آوازش دره را آکن . بعد ناگهان آوازش را قطع کرد و شروع کرد به ناسزا گفتن به همه چیز و همه کس . صدای فریادهای چوپان نیز در کوهها پیچید و به سوی آن دو بازگشت .
سپس چوپان گفت : زندگی همین دره است، آن کوهها ، آگاهی پروردگارن ؛ و آوای انسان ، سرنوشت او . آزادیم آواز بخوانیم یا ناسزا بگوئیم ، اما هر کاری که می کنیم ، به درگاه او می رسد و به همان شکل به سوی ما باز می گرد. (1)



تاريخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, | 12:24 | نويسنده : صادق رئیسی |

قلب من خانه ی خداست...
ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه

نمیکنم

 

خداوند اینجاست

 

 

اشکهای مرا پاک می کند...چون...

 

 

قلب من خانه ی خداست

 

 

ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها

نمی مانم

 

 

خداوند هست و مرا بلند می کند... چون...

 

 

قلب من خانه ی خداست


 

شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها

نمی مانم

 

 

پروردگار مرا از رنجها رها می کند...چون...

 

 

قلب من خانه ی خداست


 

خوشحالم برای اینکه میدانم هرگز تنها نیستم

 

خداوند همواره با من است...چون...

 

 

قلب من خانه ی خداست...

 



تاريخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, | 12:9 | نويسنده : صادق رئیسی |


با هواى نفس و مخـالفت کـن و بـدان که از دیـده خـدا پنهان نیستـى , پـس بنگـر که چگـونه اى.
"صبر را بالش کن و فقر را درآغوش گیر و شهوات را ترک کن و با هواى نفس و مخـالفت کـن و بـدان که از دیـده خـدا پنهان نیستـی، پـس بنگـر چگـونه اى." امام جواد(ع)


خداوندا شرمگینیم که دیوار صبرهامان به قدر مهربانی ات بلند نیست
از فقر گریزانیم و در پی ثروت هراسان و بی امان می دویم
شهوت ها را راه می دهیم به قلب ها مان
و حکمرانی می کند نفسمان بر ما
خدایا شرمگینیم که خود را از تو پنهان می بینیم
شرمگینیم که گاهی تو را نمی بینیم
آینه ای به شفافی وجودت مقابلمان قرار ده تا بودنمان را در آن نظاره کنیم
چرا که شرمگینیم از اینگونه بودن

***

سه چيز است كه بنده را به رضوان الهي مي رساند: زيادي استغفار، نرم خویي ،صدقه بسيار دادن.امام جواد (ع)

دایم در گناهیم و غرق غفلت
پرخاشگریم و گستاخ
ما را از مهربانی تو نشانی نیست پروردگارا !
ما را از بخشش تو کجاست نشان ؟
وقتی از بخشش سلامی حتی دریغ می کنیم در حق یکدیگر


***

همواره به تاخير انداختن كارها، سرگرداني است. امام جواد( ع)


سرگردانیم و قرار نمی گیریم
خوبی ها را به تاخیر می اندازیم و در بدی ها تعجیل می کنیم
سرگردانیم و عجول
پرودرگارا ! دورمان کن از هر چه نشانی از شیطان دارد

 

 


***با هواى نفس و مخـالفت کـن و بـدان که از دیـده خـدا پنهان نیستـى , پـس بنگـر که چگـونه اى.

"صبر را بالش کن و فقر را درآغوش گیر و شهوات را ترک کن و با هواى نفس و مخـالفت کـن و بـدان که از دیـده خـدا پنهان نیستـی، پـس بنگـر که چگـونه اى." امام جواد(ع)


خداوندا شرمگینیم که دیوار صبرهامان به قدر مهربانی ات بلند نیست
از فقر گریزانیم و در پی ثروت هراسان و بی امان می دویم
شهوت ها را راه می دهیم به قلب ها مان
و حکمرانی می کند نفسمان بر ما
خدایا شرمگینیم که خود را از تو پنهان می بینیم
شرمگینیم که گاهی تو را نمی بینیم
آینه ای به شفافی وجودت مقابلمان قرار ده تا بودنمان را در آن نظاره کنیم
چرا که شرمگینیم از اینگونه بودن

***

سه چيز است كه بنده را به رضوان الهي مي رساند: زيادي استغفار، نرم خویي ،صدقه بسيار دادن.امام جواد (ع)

دایم در گناهیم و غرق غفلت
پرخاشگریم و گستاخ
ما را از مهربانی تو نشانی نیست پروردگارا !
ما را از بخشش تو کجاست نشان ؟
وقتی از بخشش سلامی حتی دریغ می کنیم در حق یکدیگر


***

همواره به تاخير انداختن كارها، سرگرداني است. امام جواد( ع)


سرگردانیم و قرار نمی گیریم
خوبی ها را به تاخیر می اندازیم و در بدی ها تعجیل می کنیم
سرگردانیم و عجول
پرودرگارا ! دورمان کن از هر چه نشانی از شیطان دارد

 

 


***

 



تاريخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, | 11:54 | نويسنده : صادق رئیسی |

 



تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1387برچسب:امام خمینی , | 13:16 | نويسنده : صادق رئیسی |

آقا باز منم آمده ام بگویم ،... سلام

آقا اجازه ! آمده ام باز پشت بام

ها می کنم که گرم شود دستم از بخار

من سردم است می کشد آغوشم انتظار !

تا کی ؟ الی متی ؟ همه را پیر کرده ای

آقا اجازه ! فکر کنم دیر کرده ای !

آخر چرا نگو که دعایت نمی کنیم

شبهای سرد جمعه صدایت نمی کنیم

من هر قنوت نام تو را گریه می کنم

شب در سکوت نام تو را گریه می کنم

حتی اگر شکوفه کند بی تو باغمان

عادت کند نبود تو را چشم آسمان

حتی اگر نفس به تو بی اعتنا شود

پروانه ها اگر که تو را یادشان رود
 



تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:دل نوشته ای به جان جانان, | 12:28 | نويسنده : صادق رئیسی |

مهدي جان

من نشاني از تو ندارم

اما نشاني ام را براي تو مي نويسم

در عصرهاي انتظار به حوالي بي كسي قدم بگذار خيابان غربت را پيدا كن

و وارد كوچه پس كوچه هاي تنهايي شو كلبه غريبي ام را پيدا كن

كنار بيد مجنون خزان زده و كنار مرداب آرزوهاي رنگي ام در كلبه را باز كن

به سراغ بغض خيس پنجره برو حرير غمش را كنار بزن مرا خواهي ديد....

با بغضي كويري كه غرق عصاره انتظار است
 



تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب: انتظار , | 12:10 | نويسنده : صادق رئیسی |